من صبورم امّا...
من صبورم امّا...
به خدا دست خودم نیست
اگر می رنجم
یا اگر شادی زیبای تورا
به غم غربت چشمان خودم می بندم
من صبورم امّا...
چقدر باهمه ی عاشقیم محزونم!
وبه یاد همه ی خاطره های گل سرخ
مثل یک شبنم افتاده زغم مغمومم
من صبورم امّا...
بی دلیل از قفس کهنه ی شب می ترسم
بی دلیل ازهمه ی تیرگی
تنگ غروب
وچراغی که تورا از شب متروک دلم دور کند
من صبورم امّا...
آه..
این بغض گران«صبر» چه می داند چیست؟!؟!؟
به خدا دست خودم نیست
اگر می رنجم
یا اگر شادی زیبای تورا
به غم غربت چشمان خودم می بندم
من صبورم امّا...
چقدر باهمه ی عاشقیم محزونم!
وبه یاد همه ی خاطره های گل سرخ
مثل یک شبنم افتاده زغم مغمومم
من صبورم امّا...
بی دلیل از قفس کهنه ی شب می ترسم
بی دلیل ازهمه ی تیرگی
تنگ غروب
وچراغی که تورا از شب متروک دلم دور کند
من صبورم امّا...
آه..
این بغض گران«صبر» چه می داند چیست؟!؟!؟
۲.۱k
۱۷ فروردین ۱۳۹۴
دیدگاه ها (۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.