فیک کوک«عشق یا انتقام» p1
رفت زبان آری*
سلام من کیم آری هستم... با مادر و پدرم و برادرم زندگی میکنم... بخاطر شغلی که بابام داره زندگیمون اینطوریه که یا شکار میشی یا شکارچی.. یا باید کفش باشی وگرنه بقیه زیر پاهاشون لهت میکنن.. رفتم سر میز صبحونه نشستم
آری: صبح بخیررر!!
لونا: صبح بخیر دخترم!!
یو رام: کبکت خروس میخونه کرمو!!
دوهیوک: به به دختر خوشگل خودم!!
نشستیم و با حرفای قشنگ روزمونو شروع کردیم.. پدرم رفت سرکار و ماهم تو خونه مشغول کارهای خودمون شدیم
*از زبان دوهیوک*
رئیس کل شرکت بهم یه مامورت داده اما من برای وضعیت مالی بهترم و برای هدفم باید این ماموریت رو جور دیگه ای انجام بدم.. من مامور شدم تا برای قرارداد های مهم نفتی وارد مزاکره بشم...
*چند ساعت بعد*
مزاکره با موفقیت انجام شد و به خواستم رسیدم
شخص: لطفا حساب رو بهمون بدین تا این چند میلیون دلار رو براتون واریز کنیم
دوهیوک: چشم!!
به جای حساب شرکت حساب خودم رو بهشون دادم.. حالا میتونم از رئیس کل کلاهبرداری کنم و به خواسته ام برسم... برگشتم خونه که آری اومد بغلم
آری: خوش اومدی بابا!!
دوهیوک: مرسی عزیزم!!
بعدشم رفتم تو اتاق مشترک خودم و لونا.. لونا اومد تو اتاق و رو تخت نشست
لونا: خب چیشد؟!
دوهیوک: به لطف تو همه چیز به درستی انجام شد.. از رئیس کل کلاهبرداری کردم و این یعنی همه چی..
لونا: طبق نقشه پیش رفت!! عالیه.. فقط میمونه یه فرصتی که دستمون بیاد برای قتل رئیس کل!!!
دوهیوک: اگه تورو نداشتم چیکار میکردم؟! مرسی که برای این هدف بزرگ کمکم میکنی!!
لونا: هدف تو هدف منم هست.. هرکسی که سر راهت باشه رو از سر راهت برمیدارم... حالا میخواد به هر روشی باشه!!!
سلام من کیم آری هستم... با مادر و پدرم و برادرم زندگی میکنم... بخاطر شغلی که بابام داره زندگیمون اینطوریه که یا شکار میشی یا شکارچی.. یا باید کفش باشی وگرنه بقیه زیر پاهاشون لهت میکنن.. رفتم سر میز صبحونه نشستم
آری: صبح بخیررر!!
لونا: صبح بخیر دخترم!!
یو رام: کبکت خروس میخونه کرمو!!
دوهیوک: به به دختر خوشگل خودم!!
نشستیم و با حرفای قشنگ روزمونو شروع کردیم.. پدرم رفت سرکار و ماهم تو خونه مشغول کارهای خودمون شدیم
*از زبان دوهیوک*
رئیس کل شرکت بهم یه مامورت داده اما من برای وضعیت مالی بهترم و برای هدفم باید این ماموریت رو جور دیگه ای انجام بدم.. من مامور شدم تا برای قرارداد های مهم نفتی وارد مزاکره بشم...
*چند ساعت بعد*
مزاکره با موفقیت انجام شد و به خواستم رسیدم
شخص: لطفا حساب رو بهمون بدین تا این چند میلیون دلار رو براتون واریز کنیم
دوهیوک: چشم!!
به جای حساب شرکت حساب خودم رو بهشون دادم.. حالا میتونم از رئیس کل کلاهبرداری کنم و به خواسته ام برسم... برگشتم خونه که آری اومد بغلم
آری: خوش اومدی بابا!!
دوهیوک: مرسی عزیزم!!
بعدشم رفتم تو اتاق مشترک خودم و لونا.. لونا اومد تو اتاق و رو تخت نشست
لونا: خب چیشد؟!
دوهیوک: به لطف تو همه چیز به درستی انجام شد.. از رئیس کل کلاهبرداری کردم و این یعنی همه چی..
لونا: طبق نقشه پیش رفت!! عالیه.. فقط میمونه یه فرصتی که دستمون بیاد برای قتل رئیس کل!!!
دوهیوک: اگه تورو نداشتم چیکار میکردم؟! مرسی که برای این هدف بزرگ کمکم میکنی!!
لونا: هدف تو هدف منم هست.. هرکسی که سر راهت باشه رو از سر راهت برمیدارم... حالا میخواد به هر روشی باشه!!!
۶.۷k
۱۸ آبان ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.