یخ فروش جهنم 🔥
#یخ_فروش_جهنم 🔥
رمان ارتش
پارت هفتادو شش
ملکا:ممنونم مامان
مامان:خواهش میکنم عزیزم تو لایق بهترین ها هستی
دخترم با هاکان برین سالن برای حنابندون ببینین تزئینات رو ببینین وقتی پسندیدین میام دنبالت بریم ارایشگاه
ملکا:باشه میرم آماده بشم
یه لباس بلند مشکی پوشیم
موهامو باز گذاشتم
هاکان پایین پله هام وایستاده بود داشتم از پله
ها میرفتم پایین که پام یر خورد افتادم توی بغل هاکان
ملکا:ببخشید من جلوی پام رو نگاه نکردم
هاکان:اشکال نداره
تا خواستم راه برم پام پیچ خورد خوردم زمین
ملکا:آوخ
هاکان داشت میخندید
ملکا:داری به چی میخندی خوب اتفاقه آدم میخوره زمین
هاکان:دستتو بده بهم دوباره نخوری زمین
ملکا:مسخره نکن هاکان وای باورم نمیشه امشب جشن حنابندون منه
خیلی استرس دادم
هاکان:استرش نداره عشقم
خوب سوار ماشین شو که بریم سالن هارو ببینیم
ملکا:وای من خسته شدم اصلا از تزئناتش خوشم نمیاد تزئینات رو عوض کنین میخوام تزئینات قرمز باشه
ملکا:آره این عالیه من همینو میخوام
هاکان:زود تر انجامش بدین تا ۴ ساعت دیگه میخوام این سالن آماده باشه
ناشناس:چشم آقا
رمان ارتش
پارت هفتادو شش
ملکا:ممنونم مامان
مامان:خواهش میکنم عزیزم تو لایق بهترین ها هستی
دخترم با هاکان برین سالن برای حنابندون ببینین تزئینات رو ببینین وقتی پسندیدین میام دنبالت بریم ارایشگاه
ملکا:باشه میرم آماده بشم
یه لباس بلند مشکی پوشیم
موهامو باز گذاشتم
هاکان پایین پله هام وایستاده بود داشتم از پله
ها میرفتم پایین که پام یر خورد افتادم توی بغل هاکان
ملکا:ببخشید من جلوی پام رو نگاه نکردم
هاکان:اشکال نداره
تا خواستم راه برم پام پیچ خورد خوردم زمین
ملکا:آوخ
هاکان داشت میخندید
ملکا:داری به چی میخندی خوب اتفاقه آدم میخوره زمین
هاکان:دستتو بده بهم دوباره نخوری زمین
ملکا:مسخره نکن هاکان وای باورم نمیشه امشب جشن حنابندون منه
خیلی استرس دادم
هاکان:استرش نداره عشقم
خوب سوار ماشین شو که بریم سالن هارو ببینیم
ملکا:وای من خسته شدم اصلا از تزئناتش خوشم نمیاد تزئینات رو عوض کنین میخوام تزئینات قرمز باشه
ملکا:آره این عالیه من همینو میخوام
هاکان:زود تر انجامش بدین تا ۴ ساعت دیگه میخوام این سالن آماده باشه
ناشناس:چشم آقا
۱۵.۰k
۰۸ تیر ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.