فیک عاشقی p16
راوی: مزاحم اومد . بله مزاحم کسی نبود جز میرا . که داشت به سمت میز ا.ت حرکت میکرد با اکیپشون .
ا.ت ویو: داشتیم حرف میزدیم که خروس بی محل اومد .
اومد و محکم دستاشو کوبید روی میز و گفت .
میرا: به به ا.ت خانم هرزه بازیات شروع شد؟
ا.ت: باز تو لقب خودتو به من دادی؟(با خونسردی)
میرا: من هرزه نیستم(حرصی) این تویی که داری خودتو به کوکی میچسبونی .
ا.ت: (پوزخند صدادار) فعلا تو داری خودتو به پسر بیچاره میجسبونی .کوکی؟(با طعنه) تو برو خودتو جمع کن نمیخواد بیای به من بگی .
میرا: یااا فکر کردی کی هستی که با من اینطوری صحبت میکنی؟(داد)
راوی: ا.ت بعد از حرف میرا محکم با پاش صندلیشو به عقب هول داد و بلند شد و دقیقا روبه روی میرا ایستاد و گفت .
ا.ت: آممم خب به نظر من..... تو ... یک کس که ادعا میکنه خیلی خوبه و میتونه برای من قلدری کنه بیش نیستی(پوزخند)
راوی: بعد از این حرف ا.ت میرا خیلی حرصی شده بود . ا.ت چند قدم عقب رفت و دست به سینه و بت پوزخند به میرا نگاه میکرد . تا اینکه میرا با عصبانیت به سمت ا.ت حمله ور شد تا موهاشو بگیره .
اما ا.ت حا خالی داد و پاشو گذاشت حلوی پای میرا و میرا پخش زمین شد .
ا.ت:(پوزخند) بهت گفتم برای من نمی تونی قلدری کنی جوجه.
دیگه نزدیک من نمیشی فهمیدی؟
میرا:.....
ا.ت: فهمیدی(داد)
میرا: آر.... ه..آره
ا.ت: خوبه .
راوی: کوک فقط با چشمای پر از تعجب به ا.ت خیره شده بود . تاحالا همچین دختری ندیده بود . حیرت زده شده بود.
کوک ویو: واووو این همون ا.ت آروم و ساکته؟ واقعا نباید با اعصابش بازی کرد . اما موقع عصبانیت خیلی خوشگلتر میشه .
داشتم فکر میکردم که یهو ....
بازم ببخشید اگه کم شد . ببخشید چند روز نبودم به خدا معلمامون کلا این هفته همش دارن امتحان میگیرن .
فرداهم امتحان دارم . دعا کنید بیست بگیرم براتون سه پارت تو یک روز میزارم سه پارت طولانی😂
حمایت فراموش نشه😘
ا.ت ویو: داشتیم حرف میزدیم که خروس بی محل اومد .
اومد و محکم دستاشو کوبید روی میز و گفت .
میرا: به به ا.ت خانم هرزه بازیات شروع شد؟
ا.ت: باز تو لقب خودتو به من دادی؟(با خونسردی)
میرا: من هرزه نیستم(حرصی) این تویی که داری خودتو به کوکی میچسبونی .
ا.ت: (پوزخند صدادار) فعلا تو داری خودتو به پسر بیچاره میجسبونی .کوکی؟(با طعنه) تو برو خودتو جمع کن نمیخواد بیای به من بگی .
میرا: یااا فکر کردی کی هستی که با من اینطوری صحبت میکنی؟(داد)
راوی: ا.ت بعد از حرف میرا محکم با پاش صندلیشو به عقب هول داد و بلند شد و دقیقا روبه روی میرا ایستاد و گفت .
ا.ت: آممم خب به نظر من..... تو ... یک کس که ادعا میکنه خیلی خوبه و میتونه برای من قلدری کنه بیش نیستی(پوزخند)
راوی: بعد از این حرف ا.ت میرا خیلی حرصی شده بود . ا.ت چند قدم عقب رفت و دست به سینه و بت پوزخند به میرا نگاه میکرد . تا اینکه میرا با عصبانیت به سمت ا.ت حمله ور شد تا موهاشو بگیره .
اما ا.ت حا خالی داد و پاشو گذاشت حلوی پای میرا و میرا پخش زمین شد .
ا.ت:(پوزخند) بهت گفتم برای من نمی تونی قلدری کنی جوجه.
دیگه نزدیک من نمیشی فهمیدی؟
میرا:.....
ا.ت: فهمیدی(داد)
میرا: آر.... ه..آره
ا.ت: خوبه .
راوی: کوک فقط با چشمای پر از تعجب به ا.ت خیره شده بود . تاحالا همچین دختری ندیده بود . حیرت زده شده بود.
کوک ویو: واووو این همون ا.ت آروم و ساکته؟ واقعا نباید با اعصابش بازی کرد . اما موقع عصبانیت خیلی خوشگلتر میشه .
داشتم فکر میکردم که یهو ....
بازم ببخشید اگه کم شد . ببخشید چند روز نبودم به خدا معلمامون کلا این هفته همش دارن امتحان میگیرن .
فرداهم امتحان دارم . دعا کنید بیست بگیرم براتون سه پارت تو یک روز میزارم سه پارت طولانی😂
حمایت فراموش نشه😘
۳۵.۶k
۱۲ اردیبهشت ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۵۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.