و بخش سوم
.بیمارستان.
× خون زیادی ازش رفته و خب سم وارد بدنش شده...ما سم رو خارج کردیم ولی خب به خاطر خونی که ازشون رفته یکم دیر به هوش میان...
آروم اشکامو پاک کردم و سرمو به نشانه ممنون خم کرد و رفت سمت تختش...
- ببخشید ته ته.... تقصیر من شد...اصلا تو چرا اومدی؟ مگه خسته نبودی ؟ هوم؟ واقعا همیشه بلام... ببخشید الهه من...
Pov: tae view
با حس سردرگمی چشمامو باز کردم و.... جونگکوک رو دیدم که پشت پنجره وایساده بود...با دستم بهش اشاره کردم وارد اتاق بشه.....
&ببخشید....همش تقص....
×هیششش....پنجره رو باز کن
سریع به سمت پنجره رفت و پرده هارو کنار زد و بازش کرد....
+میبینی....وسط تابستونیم....اما داره بارون میاد.....این یه معجزست....درست مثله معجزه عشقِ من به تو....نمیخوای بیای پیشم؟
و به سمتم اومد.....
+دفعه ی بعد که شلوار پاره پوره ببینم پات....خودم درش میارم....
- ببخشید....و چشم تا وقتی تو پشم نباشی نمیپوشم.
The end 🔚
................
سلام سلام پرنیانم
خب تصمیم گرفتم اینو حتما بگم آخر این دو پارتی ( توی ویسگون فکر کنم بشه سه پارت یا چهار تا)
خب اینو منو دوستم به صورت همکاری نوشتیم و من از همینجا از هانا تشکر میکنم
ممنونم که این دو پارتی عالی رو کمکم نوشتی دختر!
خیلی خوب بود و اولین دو پارتی( و کلا فیکی) بود که همکاری نوشتم
امیدوارم خوشتون بیاد به شدتتت
حس خوبی داشت ممنونم هاناااا 💜🤗
× خون زیادی ازش رفته و خب سم وارد بدنش شده...ما سم رو خارج کردیم ولی خب به خاطر خونی که ازشون رفته یکم دیر به هوش میان...
آروم اشکامو پاک کردم و سرمو به نشانه ممنون خم کرد و رفت سمت تختش...
- ببخشید ته ته.... تقصیر من شد...اصلا تو چرا اومدی؟ مگه خسته نبودی ؟ هوم؟ واقعا همیشه بلام... ببخشید الهه من...
Pov: tae view
با حس سردرگمی چشمامو باز کردم و.... جونگکوک رو دیدم که پشت پنجره وایساده بود...با دستم بهش اشاره کردم وارد اتاق بشه.....
&ببخشید....همش تقص....
×هیششش....پنجره رو باز کن
سریع به سمت پنجره رفت و پرده هارو کنار زد و بازش کرد....
+میبینی....وسط تابستونیم....اما داره بارون میاد.....این یه معجزست....درست مثله معجزه عشقِ من به تو....نمیخوای بیای پیشم؟
و به سمتم اومد.....
+دفعه ی بعد که شلوار پاره پوره ببینم پات....خودم درش میارم....
- ببخشید....و چشم تا وقتی تو پشم نباشی نمیپوشم.
The end 🔚
................
سلام سلام پرنیانم
خب تصمیم گرفتم اینو حتما بگم آخر این دو پارتی ( توی ویسگون فکر کنم بشه سه پارت یا چهار تا)
خب اینو منو دوستم به صورت همکاری نوشتیم و من از همینجا از هانا تشکر میکنم
ممنونم که این دو پارتی عالی رو کمکم نوشتی دختر!
خیلی خوب بود و اولین دو پارتی( و کلا فیکی) بود که همکاری نوشتم
امیدوارم خوشتون بیاد به شدتتت
حس خوبی داشت ممنونم هاناااا 💜🤗
۳.۱k
۰۹ آذر ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.