پارت۲۲
پارت۲۲
My idol is a part of me
آیدل من بخشی از وجودم
این هوپ بدون هیچ حرفی اون مکان رو ترک کرد ولی شاید فکر کرد این کار روی آت تاثیر میزاره آت کارای مورد نیازش رو انجام داد و دوباره به سمت کلاس رفت با اینکه به بادیادگار گفته بود ولی شاید چند نفر در مورد اون فکرایی مثل اینکه اون رفتار فقط مال یک دقیقه باشه میگفتن اما مگه مهم بود مهم دخترک تنها بود همه روی نیمکت خودشون نشسته بودند که با فکری که آت کرد پوزخندی زد و به سمت لینو حرکت کرد همه با تعجب و منتظر حرکتی از دختر بودند
آت :اوه لینو میدونستی شبیه خرخون ها میمونی
لینو دیگه عصبانی بنظر میرسید و بعد از اون همه شوک بایدم اینطوری میموند در جواب حرفت گفت
لینو:بهتر از تویی که نمیتونی به موهات برسی هستن (با پوزخند)
آت قیچی روی نیمکت لینو رو برداشت و به سمت موهاش با تردید برد لینو گفت
لینو :ارزیه این کارم نداری هه(با پوزخند )
رد شد خواست بره که اون دختر کار تا تمومش رو تموم کرد اون موهاش رو برسد لینو با تعجب به آت نگاه کرد و آت گفت
آت :مطمئنی آخه من شک دارم (با پوزخند)
لینا :اممکان نداره (با لکنت )
لینو :تو آت نیستی من مطمئنم (با لکنت )
آت :اون آت مرده خودت کشتیتش(با لبخند )
لینو :ولی من .....
آت :همون طوری که گفتم و الآنم میگم مثل پرتگاه از چشمات میوفتم مطمئن باش لینو
لینو :لبخندت خیلی بیرحمه
آت:پس من برای زجر دادن تو حتی دنیا رو هم به آتیش میکشم(با پوزخند)
لینو :ولی آت من
آت:من از الان به بعد تلاشم رو روی نداشته هام میزارم مطمئن باش لینو
آت :اه ببخشید آقای لینو (با حالت مسخره )
لینو اصلا چیزی نداشت که بگه به موهاش رو ی زمین نگاهی انداخت انگار خودش هم دلیل رفتارشو نمیدونست شاید اون دختر با لبخند بیرحمش باعث اون شده بود کسی نمیدونه
آت بعد از کلاس به سمت حیاط رفت و روی نیمکت نشست زنگ خونه به صدا در آومد آت به سمت ماشین حرکت کرد این بدون اینکه کسی بفهمه گفت
لینو :نباید هرگز اون اشتباه رو میکردم!
(این داستان ادامه دارد و....)
توجه :این داستان بر اساس شیطان من نوشته شده است و این شخصیت و افراد خود شما هستین و فقط در تیزر فیک از اون اشخاص استفاده شده ممنون که تا اینجا تماشا کردین بریم برای پارت بعد 🖤
اگر دیدی خبری ازم نیست یعنی مسدود شدم و اینجا ادامه میدم پستارو ویرایش دادم و اینو توی همشون نوشتم آیدی :@yuibfgvdswdfhvjt1234566789
My idol is a part of me
آیدل من بخشی از وجودم
این هوپ بدون هیچ حرفی اون مکان رو ترک کرد ولی شاید فکر کرد این کار روی آت تاثیر میزاره آت کارای مورد نیازش رو انجام داد و دوباره به سمت کلاس رفت با اینکه به بادیادگار گفته بود ولی شاید چند نفر در مورد اون فکرایی مثل اینکه اون رفتار فقط مال یک دقیقه باشه میگفتن اما مگه مهم بود مهم دخترک تنها بود همه روی نیمکت خودشون نشسته بودند که با فکری که آت کرد پوزخندی زد و به سمت لینو حرکت کرد همه با تعجب و منتظر حرکتی از دختر بودند
آت :اوه لینو میدونستی شبیه خرخون ها میمونی
لینو دیگه عصبانی بنظر میرسید و بعد از اون همه شوک بایدم اینطوری میموند در جواب حرفت گفت
لینو:بهتر از تویی که نمیتونی به موهات برسی هستن (با پوزخند)
آت قیچی روی نیمکت لینو رو برداشت و به سمت موهاش با تردید برد لینو گفت
لینو :ارزیه این کارم نداری هه(با پوزخند )
رد شد خواست بره که اون دختر کار تا تمومش رو تموم کرد اون موهاش رو برسد لینو با تعجب به آت نگاه کرد و آت گفت
آت :مطمئنی آخه من شک دارم (با پوزخند)
لینا :اممکان نداره (با لکنت )
لینو :تو آت نیستی من مطمئنم (با لکنت )
آت :اون آت مرده خودت کشتیتش(با لبخند )
لینو :ولی من .....
آت :همون طوری که گفتم و الآنم میگم مثل پرتگاه از چشمات میوفتم مطمئن باش لینو
لینو :لبخندت خیلی بیرحمه
آت:پس من برای زجر دادن تو حتی دنیا رو هم به آتیش میکشم(با پوزخند)
لینو :ولی آت من
آت:من از الان به بعد تلاشم رو روی نداشته هام میزارم مطمئن باش لینو
آت :اه ببخشید آقای لینو (با حالت مسخره )
لینو اصلا چیزی نداشت که بگه به موهاش رو ی زمین نگاهی انداخت انگار خودش هم دلیل رفتارشو نمیدونست شاید اون دختر با لبخند بیرحمش باعث اون شده بود کسی نمیدونه
آت بعد از کلاس به سمت حیاط رفت و روی نیمکت نشست زنگ خونه به صدا در آومد آت به سمت ماشین حرکت کرد این بدون اینکه کسی بفهمه گفت
لینو :نباید هرگز اون اشتباه رو میکردم!
(این داستان ادامه دارد و....)
توجه :این داستان بر اساس شیطان من نوشته شده است و این شخصیت و افراد خود شما هستین و فقط در تیزر فیک از اون اشخاص استفاده شده ممنون که تا اینجا تماشا کردین بریم برای پارت بعد 🖤
اگر دیدی خبری ازم نیست یعنی مسدود شدم و اینجا ادامه میدم پستارو ویرایش دادم و اینو توی همشون نوشتم آیدی :@yuibfgvdswdfhvjt1234566789
۱.۴k
۰۸ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.