ma baby girl part 13
صبح
لونا ویو
امروز قرار بود بریم ساحل جیمین و یونگی و نزاکو رو بیدار کردم و رفتیم دست شویی نوبت ب نوبت😂
اومدیم بیرون و لباس پوشیدیم (عکس لباسا رو جدا میزارم تو پست بعد)
و رفتیم ساحل
من جیمین با هم رفتیم تو دریا و وقتی موج نیومد میپریدیم بالا(کاری که ادمین با بابای خودش انجام میده و خیلی حال میده امتحان کنید😂)
اونا هم اونجا مترسک بودن
خب من از قبل میدونستم نزاکو یونگی رو دوست داره پس به جیمین گفتم و به یه بهونه رفتیم از دریا بیرون و اونا رو تنها گذاشتیم از دور نگاهشون میکردیم
یونگی ویو
خب یونگی الان وقتشه باید انجامش بدی
&نزاکو
+بله
میخوا...میخواستم بگم..بگم که...که ب..با من ... ازدواج میکنی
+بلههههه
یونگی نزاکو رو بوسید و منو جیمین یهو رفتیم و من گفتم
هی هی اینجا مکان عمومیه
تمومش کنید😂
+باشه بابا..
_خب دیگه من فقط ب بهونه اینکه شمارو بهم برسونم اوردمتون اینجا حالا بیاین بریم خونه
&باشه
یک سال بعد
لونا و جیمین یه پسر و نزاکو و یونگی یه دختر ب دنیا آوردن و ب خوبی خوشی زندگی کردن کیلیلیلیلیلیلی
____________پایان_____________(~ ̄³ ̄)~
لونا ویو
امروز قرار بود بریم ساحل جیمین و یونگی و نزاکو رو بیدار کردم و رفتیم دست شویی نوبت ب نوبت😂
اومدیم بیرون و لباس پوشیدیم (عکس لباسا رو جدا میزارم تو پست بعد)
و رفتیم ساحل
من جیمین با هم رفتیم تو دریا و وقتی موج نیومد میپریدیم بالا(کاری که ادمین با بابای خودش انجام میده و خیلی حال میده امتحان کنید😂)
اونا هم اونجا مترسک بودن
خب من از قبل میدونستم نزاکو یونگی رو دوست داره پس به جیمین گفتم و به یه بهونه رفتیم از دریا بیرون و اونا رو تنها گذاشتیم از دور نگاهشون میکردیم
یونگی ویو
خب یونگی الان وقتشه باید انجامش بدی
&نزاکو
+بله
میخوا...میخواستم بگم..بگم که...که ب..با من ... ازدواج میکنی
+بلههههه
یونگی نزاکو رو بوسید و منو جیمین یهو رفتیم و من گفتم
هی هی اینجا مکان عمومیه
تمومش کنید😂
+باشه بابا..
_خب دیگه من فقط ب بهونه اینکه شمارو بهم برسونم اوردمتون اینجا حالا بیاین بریم خونه
&باشه
یک سال بعد
لونا و جیمین یه پسر و نزاکو و یونگی یه دختر ب دنیا آوردن و ب خوبی خوشی زندگی کردن کیلیلیلیلیلیلی
____________پایان_____________(~ ̄³ ̄)~
۴.۴k
۱۷ خرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۰)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.