𝙿𝙰𝚁𝚃 ²⁰
ᴇsᴛᴇᴘ ғᴀᴛʜᴇʀ 🤍🦋
رفتیم سمت خونه و زنگو زدیم که بعد چند لحظه در باز شد و چهره یونگی نمایان شد
اولش خوب بود که چشمش خورد به ا/ت
یونگی: اینجا چخبره؟
جیمین بدون توجه به حرف یونگی رفت تو خونه و خواست بره سمت اتاقی که دید نامجون و هوسوکم دارن با تعجب نگاهش میکنن.
هوسوک: جیمین اون کیه
جیمین: بعدا توضیح میدم
رفت تو اتاقو ا/تو گذاشت رو تخت و پتو رو روش کشید و از اتاق اومد بیرون و در اتاقو قفل کرد و رفت پیش بقیه
یونگی: خب ؟
جیمین: خب؟
یونگی: میگم این کیه
جیمین: دختر هلن
هوسوک: آخی ، چه کیوت بود چند روز قراره پیشمون بمونه؟
جین: نامجون پاشو اینو ببر بخوابونش حالش خوب نیست مثل اینکه
هوسوک: نه خوبم ، امید وارم در کنار ما بهش خوش بگذره
نامجون: بیا بریم هیونگ زیاد خوردی
هوسوک: نه من تا آخرش از شما محافظت خواهم کرد
جین: نامجون منتظر چی هستی؟
نامجون: پاشو هوپی هیونگ حالت خوب نیست
هوسوک: فک کنم حق با تو باشه جونگوکی بریم
نامجون: باشه ولی من نامجونم
هوسوک: چه فرقی میکنه
بعد از اینکه نامجون هوسوکو برد اتاق خودشم کنارش خوابش برد.
یونگی: جیمین تو چیکار کردی؟
جیمین: نمیدونم ، من فقط میخوام اون کنارم باشه همین
یونگی: خیلی دیوونه ای
جیمین: آره دیوونم ، مگه عاشق شدن جرمه؟
جین: نه جیم جرم نیست ولی تو عاشق آدم اشتباهی شدی ، اون.....اون دخترته
جیمین: جین این بحث مسخره رو شروع نکن ، من دوسش دارم حتی حاظرم بخاطرش جلوی پدرم وایسم
یونگی: هلن چی؟ به اون فک کردی.....فک کردی که بعد شنیدنش چقد قراره داغون شه؟
•ادامه دارد •
▪︎پدر خوانده▪︎
𝑳𝒊𝒌𝒆:۷۰
𝑪𝒐𝒎𝒎𝒆𝒏𝒕:۱۰
رفتیم سمت خونه و زنگو زدیم که بعد چند لحظه در باز شد و چهره یونگی نمایان شد
اولش خوب بود که چشمش خورد به ا/ت
یونگی: اینجا چخبره؟
جیمین بدون توجه به حرف یونگی رفت تو خونه و خواست بره سمت اتاقی که دید نامجون و هوسوکم دارن با تعجب نگاهش میکنن.
هوسوک: جیمین اون کیه
جیمین: بعدا توضیح میدم
رفت تو اتاقو ا/تو گذاشت رو تخت و پتو رو روش کشید و از اتاق اومد بیرون و در اتاقو قفل کرد و رفت پیش بقیه
یونگی: خب ؟
جیمین: خب؟
یونگی: میگم این کیه
جیمین: دختر هلن
هوسوک: آخی ، چه کیوت بود چند روز قراره پیشمون بمونه؟
جین: نامجون پاشو اینو ببر بخوابونش حالش خوب نیست مثل اینکه
هوسوک: نه خوبم ، امید وارم در کنار ما بهش خوش بگذره
نامجون: بیا بریم هیونگ زیاد خوردی
هوسوک: نه من تا آخرش از شما محافظت خواهم کرد
جین: نامجون منتظر چی هستی؟
نامجون: پاشو هوپی هیونگ حالت خوب نیست
هوسوک: فک کنم حق با تو باشه جونگوکی بریم
نامجون: باشه ولی من نامجونم
هوسوک: چه فرقی میکنه
بعد از اینکه نامجون هوسوکو برد اتاق خودشم کنارش خوابش برد.
یونگی: جیمین تو چیکار کردی؟
جیمین: نمیدونم ، من فقط میخوام اون کنارم باشه همین
یونگی: خیلی دیوونه ای
جیمین: آره دیوونم ، مگه عاشق شدن جرمه؟
جین: نه جیم جرم نیست ولی تو عاشق آدم اشتباهی شدی ، اون.....اون دخترته
جیمین: جین این بحث مسخره رو شروع نکن ، من دوسش دارم حتی حاظرم بخاطرش جلوی پدرم وایسم
یونگی: هلن چی؟ به اون فک کردی.....فک کردی که بعد شنیدنش چقد قراره داغون شه؟
•ادامه دارد •
▪︎پدر خوانده▪︎
𝑳𝒊𝒌𝒆:۷۰
𝑪𝒐𝒎𝒎𝒆𝒏𝒕:۱۰
۱۷.۴k
۱۶ تیر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.