فرزند خوانده
پارت ۱۹
همونجا خوابم برد
ا.ت ویو
از خواب بیدار شدم دیدم کوک کنارم خابش برده بی توجه بهش خواستم بلند شم که یه سوزشی تو بدنم حس کردم با یاد آوری اون موقع شروع کردم به گریه کردن که کوک بلند شد و بغلم کرد هیس گریه نکن اروم باش
پسش میزنم
ا.ت: ولم کن ( با گریه)
کوک: ببخشید بابت کاری که باهات کردم دست خودم نبود(با بغض)
.
.
.
.
.
.
.
.
پایین تر
.
.
.
.
.
.
.
ا.ت:....
تا بعد من از بیرون برگردم
همونجا خوابم برد
ا.ت ویو
از خواب بیدار شدم دیدم کوک کنارم خابش برده بی توجه بهش خواستم بلند شم که یه سوزشی تو بدنم حس کردم با یاد آوری اون موقع شروع کردم به گریه کردن که کوک بلند شد و بغلم کرد هیس گریه نکن اروم باش
پسش میزنم
ا.ت: ولم کن ( با گریه)
کوک: ببخشید بابت کاری که باهات کردم دست خودم نبود(با بغض)
.
.
.
.
.
.
.
.
پایین تر
.
.
.
.
.
.
.
ا.ت:....
تا بعد من از بیرون برگردم
۱۱.۴k
۲۱ بهمن ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.