عشق یا قتل پارت ۱۱
پارت ۱۱ ق ۱ : وسط یه جنگل تو یه جاده خاکی ایستاد
- پیاده شو
از ماشین پیاده شدیم ولی هیچ کس اون طرف نبود!
جیهوپ...پس اینا کجان!
جونگ کوک... اومدن نگران نباش
نگاه کردم داشتن با ماشیناشون میومدن
یونگی .... اینبار چیزی نشه خیلی خوبه!
جونگ کوک .... ساکت باش!
ماشیناشون مقابلمو ایستاد و جونگ کوک دستمو محکم گرفت
- ممکنه بد نگات کنن و کارای مزخرف بکنن به روت نیار..... ولی از کنارم جُم نخور ک میدزدنت
+ اوهوع ترسیدم
- مسخره نکن به خاطر خودت میگم
از ماشیناشون پیاده شدن یه ۲۰ نفری بودن .... یکی ک فک کنم رئیسشون بود با یه نفر دیگه اومدن با جونگ کوک دست دادن .... انگلیسی حرف میزدن....عجیب بود من تاحالا با اینا معامله نکردم!.... خدا خودش به خیر کنه یارو نگاهی بهم کرد و نیشخندی زد جونگ کوک هم دید و دستشو گرفت رو بازوم
جونگ کوک.... این بار برامون چی دارین؟
رئیسشون اشاره ای کرد و یکی از میون اون ۲۰ نفر کیف دستی ای آورد و مقابل ما باز کرد .... جونگ کوک نگاهی انداخت و به من گفت
جونگ کوک ... ببین درستن یا ن
با ترس رفتم جلو و نگاهشون کردم
+ از سمت راست ۳ و ۶ بهتره
جونگ کوک ... کدوم قیمت بالایی داره؟
- پیاده شو
از ماشین پیاده شدیم ولی هیچ کس اون طرف نبود!
جیهوپ...پس اینا کجان!
جونگ کوک... اومدن نگران نباش
نگاه کردم داشتن با ماشیناشون میومدن
یونگی .... اینبار چیزی نشه خیلی خوبه!
جونگ کوک .... ساکت باش!
ماشیناشون مقابلمو ایستاد و جونگ کوک دستمو محکم گرفت
- ممکنه بد نگات کنن و کارای مزخرف بکنن به روت نیار..... ولی از کنارم جُم نخور ک میدزدنت
+ اوهوع ترسیدم
- مسخره نکن به خاطر خودت میگم
از ماشیناشون پیاده شدن یه ۲۰ نفری بودن .... یکی ک فک کنم رئیسشون بود با یه نفر دیگه اومدن با جونگ کوک دست دادن .... انگلیسی حرف میزدن....عجیب بود من تاحالا با اینا معامله نکردم!.... خدا خودش به خیر کنه یارو نگاهی بهم کرد و نیشخندی زد جونگ کوک هم دید و دستشو گرفت رو بازوم
جونگ کوک.... این بار برامون چی دارین؟
رئیسشون اشاره ای کرد و یکی از میون اون ۲۰ نفر کیف دستی ای آورد و مقابل ما باز کرد .... جونگ کوک نگاهی انداخت و به من گفت
جونگ کوک ... ببین درستن یا ن
با ترس رفتم جلو و نگاهشون کردم
+ از سمت راست ۳ و ۶ بهتره
جونگ کوک ... کدوم قیمت بالایی داره؟
۴۸.۹k
۱۷ تیر ۱۴۰۰