p3
p3
پرستار اومد سرمو از تو دستم باز کرد
گفت اقای دکتر بیرون منتظر شمان
شیطوون با اقای دکتر کجا میخای بری؟
ا.ت: ب ط ربطی نداره عوضی
پرستار: ب ببخشید من منظوری نداشتم اخه لامصب خیلی کراشه
ا. ت: برو بابا
پرستا: چ بی ذوقی.......
تهیونگ اومد
ته: پاشو بریم
ا. ت: خب
پاشدم رفتیم ماشینش بنز بود حتی نمای داخلش از بیرونم قشنگ بود
نزدیکای12 شب بود ک رسیدیم از ماشین پیاده شدموپشتش راه افتادم
بم گف بیا تو وارد شدم خونش قشنگ بود کتشو پرت کرد رو مبلو نشست بم گف تا بشینم وقتی نشستم گف
ته: چند تا سوال میپرسم درست جواب بده
ا. ت: خا بپرس
ته: پدر و مادرت کجان؟
ا. ت: اونا مردن اصن تا حالا ندیدمشون بعدی؟
ته: کجا زندگی میکنی
ا. ت: تو خیابونا رو کارتنو.......
ته: خب پس بزا با قوانین اشنات کنم تا قبل اینک تو بیای یکی دیگه ب جا تو اینجا کار میکرد
از این ب بعد 7 صبح صبحانم اماده باشه تا 12 ظهر نهارت اماده باشه بعد نهار یک ساعت میخابم خونه باید ساکت باشه غذای تندم درست نکن چون خوشم نمیاد
ا. ت: مگه پادگانه 7 صب چ خبره؟؟؟
ته: حرف نباشه
ا. ت: خو حالا اتاقم کجاس؟
ته: اینجا همه اتاقا خصوصین حق نداری بری
ا. ت: یاااا حالا مجبورم پیش تو بخابم؟
ته: چاره دیگه نیس..
ا. ت: نه مرسی همینجا میخابم رو کاناپه
ته: یخ میکنیا
ا. ت: این چیزا برام عادیه
ته: خب حالا خود دانی
رفتم رو کاناپه نصف شب بود یخ کرده بودم خب حالا از رو کارتن ک بهتره کاش ازش پتویی چیزی میگرفتم پا شدم رفتم در اتاقشو زدم
ته: بیا تو
رفتم تو بدون پیرن رو تخت دراز کشیده بود ی دستش زیر سرش بود با اون یکی داشت با گوشیش ور میرفت
همینجور ک ماتم برده بود گف
ته: هو..... الو چی میخای؟
ا. ت: ه.... ها اهان پتو میخاستم
برو بردار اونجاس
رفتم برداشتم
پرستار اومد سرمو از تو دستم باز کرد
گفت اقای دکتر بیرون منتظر شمان
شیطوون با اقای دکتر کجا میخای بری؟
ا.ت: ب ط ربطی نداره عوضی
پرستار: ب ببخشید من منظوری نداشتم اخه لامصب خیلی کراشه
ا. ت: برو بابا
پرستا: چ بی ذوقی.......
تهیونگ اومد
ته: پاشو بریم
ا. ت: خب
پاشدم رفتیم ماشینش بنز بود حتی نمای داخلش از بیرونم قشنگ بود
نزدیکای12 شب بود ک رسیدیم از ماشین پیاده شدموپشتش راه افتادم
بم گف بیا تو وارد شدم خونش قشنگ بود کتشو پرت کرد رو مبلو نشست بم گف تا بشینم وقتی نشستم گف
ته: چند تا سوال میپرسم درست جواب بده
ا. ت: خا بپرس
ته: پدر و مادرت کجان؟
ا. ت: اونا مردن اصن تا حالا ندیدمشون بعدی؟
ته: کجا زندگی میکنی
ا. ت: تو خیابونا رو کارتنو.......
ته: خب پس بزا با قوانین اشنات کنم تا قبل اینک تو بیای یکی دیگه ب جا تو اینجا کار میکرد
از این ب بعد 7 صبح صبحانم اماده باشه تا 12 ظهر نهارت اماده باشه بعد نهار یک ساعت میخابم خونه باید ساکت باشه غذای تندم درست نکن چون خوشم نمیاد
ا. ت: مگه پادگانه 7 صب چ خبره؟؟؟
ته: حرف نباشه
ا. ت: خو حالا اتاقم کجاس؟
ته: اینجا همه اتاقا خصوصین حق نداری بری
ا. ت: یاااا حالا مجبورم پیش تو بخابم؟
ته: چاره دیگه نیس..
ا. ت: نه مرسی همینجا میخابم رو کاناپه
ته: یخ میکنیا
ا. ت: این چیزا برام عادیه
ته: خب حالا خود دانی
رفتم رو کاناپه نصف شب بود یخ کرده بودم خب حالا از رو کارتن ک بهتره کاش ازش پتویی چیزی میگرفتم پا شدم رفتم در اتاقشو زدم
ته: بیا تو
رفتم تو بدون پیرن رو تخت دراز کشیده بود ی دستش زیر سرش بود با اون یکی داشت با گوشیش ور میرفت
همینجور ک ماتم برده بود گف
ته: هو..... الو چی میخای؟
ا. ت: ه.... ها اهان پتو میخاستم
برو بردار اونجاس
رفتم برداشتم
۶۸.۲k
۱۷ دی ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.