دلهره
# دلهره
ادامه ی part 100
منو باش به مامان نوئل قول داده بودم نزارم بلایی سر دخترش بیاد
و الا هم خودم هم نوئل هر دومون تو چنگ اون عوضی هستیم
اگه بلایی سر نوئل بیاد قول نمیدم زنده بمونم
_ منظورت از این حرفا چیه به خودت بیا میخوای همینقدر راحت تسلیم زندگی شی زندگی مشکلاتی از این بزرگ ترم جلوت میزاره
با این روحیه چجوری میخواستی از نوئل محافظت کنی
یکم به خودت ایمان داشته باش انقدر زود خودت رو نباز
بعدشم نوئل قوی تر از این حرفاست
با باز شدن در هر دومون نگاهمون رو به شخصی که وارد اتاق شد دادیم
هیونجین بود که دستای نوئل رو محکم گرفته بود و دنبال خودش میکشید
با دیدن نوئل کل بدنم یخ کرد
صورتش کاملا زخم شده بود و موهاش بهم ریخته بود
با دیدن وضعش به سمت هیونجین هجوم بردم و توی صورتش غریدم
_ چه بلایی سر نوئل اوردی هان
پزخنده هی زد و یه قدم بهم نزدیک تر شد
_ تقصیر خودش بود میخواست سر به سر من نزاره
کنترلم رو از دست دادم و از یعقش گرفتم و مشت محکمی به صورتش زدم که باعث شد صورتش به سمتی بچرخه
با همون پزخنده ای که روی لباش بود دستی به گوشه یه لبش کشید و با دیدن خون روی دستش چهره ی اعصبی پیدا کرد
_ شاید فکر کنی از لحاظ جسمی از تو ضعیف ترم اما بهت نشون میدم که میتونم چه کار هایی انجام بدم
چند کلمه زیر لب زمزمه کرد و باعث شد نوئل روی زمین بیوفته
اروم دستشو روی گوشاش گذاشت و شروع به فریاد زدن کرد
_ ولم کن بسه دست از سرم بردار
تمومش کن لطفا
نامجون با دیدن نوئل به سمت هیونجین رفت
_ داری چه غلطی میکنی تمومش کن
خودت میدونی که اگه این کار رو ادامه بدی باعث دیوونه شدنش میشه
تا کاری نکردم دست از کارت بردار
پزخندی زد و در جواب نامجون گفت
_ منم دقیقا همینو میخوام دیوونه کردن اون یا بهتر بگم عذاب دادنش
_ دهنتو ببند عوضی گفتم تمومش کن " داد"
با فریاد نامجون نوئل اروم دستاشو از روی گوشاش برداشت
یعنی اون داشت با نوئل چی کار میکرد
ویو تهیونگ
اروم نوئل رو بغل کردم و سعی کردم ارومش کنم یعنی اون هیولا داشت با نوئل چیکار میکرد چرا اون صدا ها رو فقط نوئل میشنید
یعنی اون عوضی تا کجا میخواست این کارشو ادامه بده
همونجا پیش نوئل نشسته بودم و توی بغلم گرفته بودم
و با دستم جای زخمای روی صورتش رو لمس میکردم
ادامه ی part 100
منو باش به مامان نوئل قول داده بودم نزارم بلایی سر دخترش بیاد
و الا هم خودم هم نوئل هر دومون تو چنگ اون عوضی هستیم
اگه بلایی سر نوئل بیاد قول نمیدم زنده بمونم
_ منظورت از این حرفا چیه به خودت بیا میخوای همینقدر راحت تسلیم زندگی شی زندگی مشکلاتی از این بزرگ ترم جلوت میزاره
با این روحیه چجوری میخواستی از نوئل محافظت کنی
یکم به خودت ایمان داشته باش انقدر زود خودت رو نباز
بعدشم نوئل قوی تر از این حرفاست
با باز شدن در هر دومون نگاهمون رو به شخصی که وارد اتاق شد دادیم
هیونجین بود که دستای نوئل رو محکم گرفته بود و دنبال خودش میکشید
با دیدن نوئل کل بدنم یخ کرد
صورتش کاملا زخم شده بود و موهاش بهم ریخته بود
با دیدن وضعش به سمت هیونجین هجوم بردم و توی صورتش غریدم
_ چه بلایی سر نوئل اوردی هان
پزخنده هی زد و یه قدم بهم نزدیک تر شد
_ تقصیر خودش بود میخواست سر به سر من نزاره
کنترلم رو از دست دادم و از یعقش گرفتم و مشت محکمی به صورتش زدم که باعث شد صورتش به سمتی بچرخه
با همون پزخنده ای که روی لباش بود دستی به گوشه یه لبش کشید و با دیدن خون روی دستش چهره ی اعصبی پیدا کرد
_ شاید فکر کنی از لحاظ جسمی از تو ضعیف ترم اما بهت نشون میدم که میتونم چه کار هایی انجام بدم
چند کلمه زیر لب زمزمه کرد و باعث شد نوئل روی زمین بیوفته
اروم دستشو روی گوشاش گذاشت و شروع به فریاد زدن کرد
_ ولم کن بسه دست از سرم بردار
تمومش کن لطفا
نامجون با دیدن نوئل به سمت هیونجین رفت
_ داری چه غلطی میکنی تمومش کن
خودت میدونی که اگه این کار رو ادامه بدی باعث دیوونه شدنش میشه
تا کاری نکردم دست از کارت بردار
پزخندی زد و در جواب نامجون گفت
_ منم دقیقا همینو میخوام دیوونه کردن اون یا بهتر بگم عذاب دادنش
_ دهنتو ببند عوضی گفتم تمومش کن " داد"
با فریاد نامجون نوئل اروم دستاشو از روی گوشاش برداشت
یعنی اون داشت با نوئل چی کار میکرد
ویو تهیونگ
اروم نوئل رو بغل کردم و سعی کردم ارومش کنم یعنی اون هیولا داشت با نوئل چیکار میکرد چرا اون صدا ها رو فقط نوئل میشنید
یعنی اون عوضی تا کجا میخواست این کارشو ادامه بده
همونجا پیش نوئل نشسته بودم و توی بغلم گرفته بودم
و با دستم جای زخمای روی صورتش رو لمس میکردم
۶.۲k
۰۷ فروردین ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.