بخونیدممنون
بخونیدممنون
اونا چیکار میتونن بکنن واسم...جز گفتن یه ناراحت نباش،میگذره...در روز اونقد میخندی که خودتم باورت میشه واقعا حالت خوبه اما...شبا وقتی سرتو میذاری رو بالش میگی نه!!!اونقدرا هم خوب نیس!
کم کم گریه کردن یادت میره؛میریزی تو خودت،بعد چند وقت میبینی که دیگه نمیتونی....
سر یه موضوع کوچیک گریه میکنی،داد میزنی،میگی چه بلایی داره سرم میاد؟به خودت فحش میدی....
همه میگن چته؟توکه اینقد ضعیف نبودی؟؟؟!!!غمگین نبودی...!
تو دلت میگی،اونقد قوی بودم که دیگه ته کشیدم...اونقد شکستم و هیچی نگفتم که حالا....
سر هر موضوع کوچیکی بی اختیار اشک میریزم....
نه بخاطر اون موضوع،بخاطر درد هایی که دارم،تموم افکارم،باورم،احساسم،حتی خودمم دیگه ته کشیدم...
سرد...بی تفاوت....بی اعتماد....
حالم خوب است...خوب!.....کسی که نگران حالم نمیشود.... پس بگذار گمان کنند خوبم....!
اونا چیکار میتونن بکنن واسم...جز گفتن یه ناراحت نباش،میگذره...در روز اونقد میخندی که خودتم باورت میشه واقعا حالت خوبه اما...شبا وقتی سرتو میذاری رو بالش میگی نه!!!اونقدرا هم خوب نیس!
کم کم گریه کردن یادت میره؛میریزی تو خودت،بعد چند وقت میبینی که دیگه نمیتونی....
سر یه موضوع کوچیک گریه میکنی،داد میزنی،میگی چه بلایی داره سرم میاد؟به خودت فحش میدی....
همه میگن چته؟توکه اینقد ضعیف نبودی؟؟؟!!!غمگین نبودی...!
تو دلت میگی،اونقد قوی بودم که دیگه ته کشیدم...اونقد شکستم و هیچی نگفتم که حالا....
سر هر موضوع کوچیکی بی اختیار اشک میریزم....
نه بخاطر اون موضوع،بخاطر درد هایی که دارم،تموم افکارم،باورم،احساسم،حتی خودمم دیگه ته کشیدم...
سرد...بی تفاوت....بی اعتماد....
حالم خوب است...خوب!.....کسی که نگران حالم نمیشود.... پس بگذار گمان کنند خوبم....!
۷.۸k
۱۵ شهریور ۱۳۹۵
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.