اثری نمانده از من، به جز این دو دست خالی
اثری نمانده از من، به جز این دو دست خالی
نه ترانه ای نه شعری نه تبسمی نه حالی
تو کجای قصه هایی که ندارمت نشانی
ز کرم عنایتی کن بگذر از این حوالی
به چه خوش کنم دلم را؟ به توهم و خیالات؟
نه به دیدنت امیدی نه به بودنت وصالی
شب و روز در عبورند و فقط خدای داند
که چقدر خسته ام من ز گذشت این توالی
اگر آه بود و حسرت تو ببخش نازنینم
همه چیز بی تو سخت و همه چیز با تو عالی
نه ترانه ای نه شعری نه تبسمی نه حالی
تو کجای قصه هایی که ندارمت نشانی
ز کرم عنایتی کن بگذر از این حوالی
به چه خوش کنم دلم را؟ به توهم و خیالات؟
نه به دیدنت امیدی نه به بودنت وصالی
شب و روز در عبورند و فقط خدای داند
که چقدر خسته ام من ز گذشت این توالی
اگر آه بود و حسرت تو ببخش نازنینم
همه چیز بی تو سخت و همه چیز با تو عالی
۶۳۵
۲۹ شهریور ۱۳۹۴
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.