پارت 12
ات ویو
با گریه به خونی که رو تخت ریخته بود نگاه میکردم اون عوضی لباسلشو پوشید و رفت بیرون خداااا چراااا مننننن تنها ادمی که توی این دنیا برام مونده میاست برم پیشش؟؟ نه برم چی بگم
اههه بهتره یکم حالم که بهتر شد برم پیشش رفتم لباسام رو از رو زمین برداشتم و با بغضی که داشت گلومو پارت میکرد به سمت اتاق خودم رفتم لباسامم پوشیدم و جلوب اینه نشستم جای کیس مارمای اون عوضی هنوز رو بدنم بود بلند شدم رفتم به سمت حموم وان اب گرمو پر کردم نشستم داخبش و جشمامو بستم تا یکم اروم بشم
شوگا ویو
وایییییییی خداااااااا اخه یکی نیست به تو بگه این چه گهی بود خوردی؟؟؟؟ اخه چرا من اینکارو کردممم واییی یه لحظه کنترلمو از دست دادم بهش تجاوز کردم الان چجوری تو چشماش نگا کنممم
رفتم سمت پارک نشستم رو صندلی تا یکن اروم بشم چشمامو بستم و همونجا خوابم برد
ات ویو
بعد از اینکه خودمو شیتم اومدم بیرون و با دردی که داشتم لباسامو پوشیدم کلید خونه و گوشیم و برداشتمو از اون خونه ی بدبختی زدم بیرون اروم اروم تو کوچه ها راه میرفتم که رسیدم در خونه ی میا
در زدم بعد چند دقیقه درو باز کرد سعی کردم لبخند بزنم تا ناراحت نشه مو موفقم شدم رفتم داخل نشستم روی مبل و صداش زدم
ات:میاااا
میا:بله
ات:بیا کارت دارم
میا:اومدم
براش همه چیو تعریف کردم
میا:واقعاااااا؟؟؟؟
ات:الان فکر میکنی دارم الکی میگم
یهو بغضم ترکید و زدم زیر گریه
با گریه به خونی که رو تخت ریخته بود نگاه میکردم اون عوضی لباسلشو پوشید و رفت بیرون خداااا چراااا مننننن تنها ادمی که توی این دنیا برام مونده میاست برم پیشش؟؟ نه برم چی بگم
اههه بهتره یکم حالم که بهتر شد برم پیشش رفتم لباسام رو از رو زمین برداشتم و با بغضی که داشت گلومو پارت میکرد به سمت اتاق خودم رفتم لباسامم پوشیدم و جلوب اینه نشستم جای کیس مارمای اون عوضی هنوز رو بدنم بود بلند شدم رفتم به سمت حموم وان اب گرمو پر کردم نشستم داخبش و جشمامو بستم تا یکم اروم بشم
شوگا ویو
وایییییییی خداااااااا اخه یکی نیست به تو بگه این چه گهی بود خوردی؟؟؟؟ اخه چرا من اینکارو کردممم واییی یه لحظه کنترلمو از دست دادم بهش تجاوز کردم الان چجوری تو چشماش نگا کنممم
رفتم سمت پارک نشستم رو صندلی تا یکن اروم بشم چشمامو بستم و همونجا خوابم برد
ات ویو
بعد از اینکه خودمو شیتم اومدم بیرون و با دردی که داشتم لباسامو پوشیدم کلید خونه و گوشیم و برداشتمو از اون خونه ی بدبختی زدم بیرون اروم اروم تو کوچه ها راه میرفتم که رسیدم در خونه ی میا
در زدم بعد چند دقیقه درو باز کرد سعی کردم لبخند بزنم تا ناراحت نشه مو موفقم شدم رفتم داخل نشستم روی مبل و صداش زدم
ات:میاااا
میا:بله
ات:بیا کارت دارم
میا:اومدم
براش همه چیو تعریف کردم
میا:واقعاااااا؟؟؟؟
ات:الان فکر میکنی دارم الکی میگم
یهو بغضم ترکید و زدم زیر گریه
۱۲.۳k
۲۳ خرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۲۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.