آرزوساز پارت۲ :
منم داد زدم : اه مثلاً مامان تو پزشکی خوندی و قبول شدی بابا توهم حقوق خوندی و قبول شدی
مثلاً الان میلیاردر اید؟ چی شدید ها؟
مامانم زد تو گوشم و بابام تو صورتم تف کرد اشک تو چشام جاری شد
گفتم : اول برین مسائل زناشویی تون رو حل کنیم بعد سر من داد بزنید، هرروز دعوا و بزن بزن دارین!:)
مامان بابام با خشونت من پرت کردن تو اتاقم دردم گرفت!!
و درو روم قفل کردن...
من اون شب رو بی سروصدا خوابیدم ولی صبح که شد مامان بابام رفتن سر کار و روز تولدم رو جشن نگرفیتم تو کمدم اتاقم یه کلید پیدا کردم و در اتاقم رو باز کردم یه ساک ور داشتم چون چمدون نداشتم
۵ دقیقه مونده بود تا مامان بابام بیان زود یه لباس گرم پوشیدن و یه نامه ی کوچولو گذاشتم وسط پذیرایی
صورتم زخمی بود چون مامانم منو شب قبل زده بود دیگه
و با چشم گریون از خونه ی قدیمون،خونه ای که از ۳ سالگی تا الان توش بزرگ شدم خداحافظی کردم........
رسیدم پارکینگ دیدم مامان بابام دارن از ماشین پیاده میشن!
تو پارکینگ قایم شدم..... مامان بابام رفتن تو آسانسور.... رفتم در پارکینگ رو باز کردم از جیب بابام ۶ ملیون برداشته بودم! یعنی نصف حقوقش!
رفتم سوار اتوبوس شدم بعد مترو بعدشم قطار...
از دوستم که رفته بود فرانسه اندازه ی پول بلیطه یه هواپیما قرض کردم!!!!!
مامان بابام نامه رو دیدن نوشته بودم: من از بچگی با مشکلات خانوادگی بزرگ شدم.... و کلی خشونت دیدم حالت باید خداحافظی کنیم من میرم کره خداحافظ برای همیشه!:)
تا پارت ۲۱ ادامه دارد.....
مثلاً الان میلیاردر اید؟ چی شدید ها؟
مامانم زد تو گوشم و بابام تو صورتم تف کرد اشک تو چشام جاری شد
گفتم : اول برین مسائل زناشویی تون رو حل کنیم بعد سر من داد بزنید، هرروز دعوا و بزن بزن دارین!:)
مامان بابام با خشونت من پرت کردن تو اتاقم دردم گرفت!!
و درو روم قفل کردن...
من اون شب رو بی سروصدا خوابیدم ولی صبح که شد مامان بابام رفتن سر کار و روز تولدم رو جشن نگرفیتم تو کمدم اتاقم یه کلید پیدا کردم و در اتاقم رو باز کردم یه ساک ور داشتم چون چمدون نداشتم
۵ دقیقه مونده بود تا مامان بابام بیان زود یه لباس گرم پوشیدن و یه نامه ی کوچولو گذاشتم وسط پذیرایی
صورتم زخمی بود چون مامانم منو شب قبل زده بود دیگه
و با چشم گریون از خونه ی قدیمون،خونه ای که از ۳ سالگی تا الان توش بزرگ شدم خداحافظی کردم........
رسیدم پارکینگ دیدم مامان بابام دارن از ماشین پیاده میشن!
تو پارکینگ قایم شدم..... مامان بابام رفتن تو آسانسور.... رفتم در پارکینگ رو باز کردم از جیب بابام ۶ ملیون برداشته بودم! یعنی نصف حقوقش!
رفتم سوار اتوبوس شدم بعد مترو بعدشم قطار...
از دوستم که رفته بود فرانسه اندازه ی پول بلیطه یه هواپیما قرض کردم!!!!!
مامان بابام نامه رو دیدن نوشته بودم: من از بچگی با مشکلات خانوادگی بزرگ شدم.... و کلی خشونت دیدم حالت باید خداحافظی کنیم من میرم کره خداحافظ برای همیشه!:)
تا پارت ۲۱ ادامه دارد.....
۸۰۰
۲۱ آبان ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.