عاشقم باش پارت²⁰
پرش زمانی زمان عروسی
ات ویو
بلند شدم رفتم لباسمو پوشیدم و ارایشمم کردم و موهامو اتو کردم یلحظه گوشیمو باز کردم دیدم لونا پیام داده
لونا:هوی پلشت امشب شبه عروسیمه و اینکه سخرانی بهترین دوست با توعه
ات:یا من نیستم
لونا:ات خواهش میکنم اخه مگع دوستی جز توهم دارم؟
ات:گمشو باشه:)
گوشیمو گذاشتم تو کیفم و رفتم پایین
ات:سوکجینا
جین:بلههه
ات:اماده ای؟ من باید سخرانی کنما
جین:بریمااا ات چقد کادو بدیم
اومدم پیشش رو مبل نشستم برگ چک رو در اوردم و یه رقم پشم ریزون نوشتم
جین: جون ابجیم چقد دست و دلبازه
ات:همینه بلند شو بریم
رفتیم بیرون و جین سوار شد منم رفتم جلو نشستم تا تالار یه نیم ساعتی راه بود بلاخره رسیدیم و پیاده شدیم جین ماشینو دادا که پارک کنن ماهم روی فرش قرمز رد شدیم تمام خبرنگارا عکس میگرفتن منم سریع یه دست تکون دادم و با جین وایسادیم که عکسامونو بگیرن و رفتیم خیلیی شلوغ بود ولی عروس دوماد اومده بودن
ات:داداش من برم پیشه لونا
جین:باشه منم پیشه شوگا اینام
ات:باشه
رفتم پیشه لونا چقد خوشگل شده بود🥺
ات؛خانم سینگل رو به متاهل
لونا:ات!
همو بغل کردیم
ات:چجوری باور کنم تو رو گرفتن
لونا:گمشو الان نوبت توعه
ات:اکی
کوک و من و لونا رفتیم رو سن
کوک: خانما اقایون یلحظه توجه کنید
ماشالله چه جمعیتی بودش همشون اومدن جلو رفتن جلو سن و شروع کردم سخرانی
ته ویو
اصلا واسم مهم نبود تا این که صدای کسی که سخرانی میکرد اشنا بود سرمو بردم بالا دیدم اته چقد خوشگل تر شده بود اما معاومه خیلی شکسته شده یعنی دوست پسر داره؟
ات:هب خب خیلی ممنون بابت اینکه تا اینجا تشریف اوردین امشب تولد بهترین دوستمه جئون لونا
همه دست زدن
ات:خب خیلی ممنونم از لونا که چه تو بچگی چه تو دوران افسردگیم و هر مواقعی پیشم بود و تنهام نذاشت خیلی سخت بود این صحنه رو ببینم به خودشم گفتم باورم نمیشه کی عنتری مثله تو رو گرفت
که کوک دستشو برد بالا
کوک:منننننننننن
همه زدن زیره خنده
ات:یاااا تو جئون جونگ کوکا تو دشمن منی دوستمو گرفتیی
کوک:من از دشمنی با تو میترسم ات بیا رفیق باشیم
همه خندیدن
کوک:خب حالا نوبت دوسته منه کیمممم تهیونگگگگگ
ات ویو
با این حرفش قلبم به درد اومد سریع یه تعظیم کردم و رفتم پایین و سریع رفتم سمته دستشوی
ته ویو
تا رفتم رو صحنه ات فرار کرد
کوک:خب ته چه حسی داری رفیقت داره ازدواج میکنه
ته:به یورم نیس:)
همه دست زدن
ته:ولی خدایی انشالله به پای هم پیر شید خدا بخواد لونا برا توهم دعا میکنم صبره الهی
همه دست زدن که کوک یه لقد زد دره کونم و رفتم پایین
ات ویو
تو دستشویی حالت تهوع گرفتم می خواستم بالا بیارم قلبم درد بود هوففف ات به خودت مسلط باش اون مه چیزی نیست ووییی چقد جذاب تر از قبل شده بود خدایااااا
ات ویو
بلند شدم رفتم لباسمو پوشیدم و ارایشمم کردم و موهامو اتو کردم یلحظه گوشیمو باز کردم دیدم لونا پیام داده
لونا:هوی پلشت امشب شبه عروسیمه و اینکه سخرانی بهترین دوست با توعه
ات:یا من نیستم
لونا:ات خواهش میکنم اخه مگع دوستی جز توهم دارم؟
ات:گمشو باشه:)
گوشیمو گذاشتم تو کیفم و رفتم پایین
ات:سوکجینا
جین:بلههه
ات:اماده ای؟ من باید سخرانی کنما
جین:بریمااا ات چقد کادو بدیم
اومدم پیشش رو مبل نشستم برگ چک رو در اوردم و یه رقم پشم ریزون نوشتم
جین: جون ابجیم چقد دست و دلبازه
ات:همینه بلند شو بریم
رفتیم بیرون و جین سوار شد منم رفتم جلو نشستم تا تالار یه نیم ساعتی راه بود بلاخره رسیدیم و پیاده شدیم جین ماشینو دادا که پارک کنن ماهم روی فرش قرمز رد شدیم تمام خبرنگارا عکس میگرفتن منم سریع یه دست تکون دادم و با جین وایسادیم که عکسامونو بگیرن و رفتیم خیلیی شلوغ بود ولی عروس دوماد اومده بودن
ات:داداش من برم پیشه لونا
جین:باشه منم پیشه شوگا اینام
ات:باشه
رفتم پیشه لونا چقد خوشگل شده بود🥺
ات؛خانم سینگل رو به متاهل
لونا:ات!
همو بغل کردیم
ات:چجوری باور کنم تو رو گرفتن
لونا:گمشو الان نوبت توعه
ات:اکی
کوک و من و لونا رفتیم رو سن
کوک: خانما اقایون یلحظه توجه کنید
ماشالله چه جمعیتی بودش همشون اومدن جلو رفتن جلو سن و شروع کردم سخرانی
ته ویو
اصلا واسم مهم نبود تا این که صدای کسی که سخرانی میکرد اشنا بود سرمو بردم بالا دیدم اته چقد خوشگل تر شده بود اما معاومه خیلی شکسته شده یعنی دوست پسر داره؟
ات:هب خب خیلی ممنون بابت اینکه تا اینجا تشریف اوردین امشب تولد بهترین دوستمه جئون لونا
همه دست زدن
ات:خب خیلی ممنونم از لونا که چه تو بچگی چه تو دوران افسردگیم و هر مواقعی پیشم بود و تنهام نذاشت خیلی سخت بود این صحنه رو ببینم به خودشم گفتم باورم نمیشه کی عنتری مثله تو رو گرفت
که کوک دستشو برد بالا
کوک:منننننننننن
همه زدن زیره خنده
ات:یاااا تو جئون جونگ کوکا تو دشمن منی دوستمو گرفتیی
کوک:من از دشمنی با تو میترسم ات بیا رفیق باشیم
همه خندیدن
کوک:خب حالا نوبت دوسته منه کیمممم تهیونگگگگگ
ات ویو
با این حرفش قلبم به درد اومد سریع یه تعظیم کردم و رفتم پایین و سریع رفتم سمته دستشوی
ته ویو
تا رفتم رو صحنه ات فرار کرد
کوک:خب ته چه حسی داری رفیقت داره ازدواج میکنه
ته:به یورم نیس:)
همه دست زدن
ته:ولی خدایی انشالله به پای هم پیر شید خدا بخواد لونا برا توهم دعا میکنم صبره الهی
همه دست زدن که کوک یه لقد زد دره کونم و رفتم پایین
ات ویو
تو دستشویی حالت تهوع گرفتم می خواستم بالا بیارم قلبم درد بود هوففف ات به خودت مسلط باش اون مه چیزی نیست ووییی چقد جذاب تر از قبل شده بود خدایااااا
۳۱.۵k
۱۰ فروردین ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.