دریای عشق(تک پارتی) قسمت هفتم
٪نشنیدی چی گفتم؟+چ.. چشم.اما باید اب به پوستش بخوره وگرنه پوستش چروکیده میشه ٪باشه میگم بهش اب پاشی کنن +مگه گیاهه که اب پاشیش کنن(تو دلش گفت مردتیکه بوزینه) تعظیم کردمو اومدم بیرون.رفتم خونه +سوفی اون که قرار نبود همیشه پیشت باشه پس چرا انقدر به هم ریختی به خودت بیا دختر. اما یه حسی بهم میگه نباید بزارم اینطوری بشه. باورم نمیشه اما من عاشقش شدم. نه نه من نمیتونم بزارم همچین اتفاقی بیافته. حتی اگه نتونه همیشه پیش من باشه حداقل میتونه خوشبخت و شاد باشه. سریع سوار ماشین شدمو راهی که اومده بودمو برگشتم. وارد سازمان شدم*تو چرا اینجایی مگه رئیس خیلی واضح بهت نگفت بری خونه و تا فردا برنگردی؟+درسته ولی همین الان بهم زنگ زدو گفت بهم احتیاج دارین.*کی؟ رئیس؟+اگه شک داری میتونی ازش بپرسی *پرسیدن نمیخواد تاریخچه تماس هاتو نشونم بده.
خوشبختانه فکر اونجاشم کرده بودم به یکی از دوستام گفتم بهم زنگ بزنه و اسمشو به اقای کیم تغییر دادم +اینه *باشه میتونی بیای.
رفتیم داخل اتاق. وقتی نگام به جیمین افتاد دلم کباب شد +قول میدم از اینجا بیارمت بیرون فقط یکم تحمل کن (توی دلش گفت)
@مین هی رئیس کارت داره(مین هی اسم دخترس که سوفی رو اورد به اتاق و اینم علامت یه کارمند دیگست )*باشه الان میام. زیاد طول نمیکشه. همین جا بمون+باشه خیالت تخت تخت.وقتی مین هی رفت بیرون یه بیهوش کننده از روی یکی از میز ها کش رفتمو فرو کردم به بازوی اون یکی کارمنده که تو اتاق پیش من بود. افتاد زمینو به دقیقه نکیشید بیهوش شد+ ببخشد مطمئنم درد داشته ولی چه دوزش بالا بودا اینو میزدن به جیمین که دیگه واویلا.
سریع اکواریومی که خودم از قبل امادش کرده بودم رو اوردم. جیمینو از بازو هاش کشیدم+این چرا انقدر سنگینه؟
با هر سختی ای بود گذاشتمش توی اکواریوم. اکواریومه انقدر کوچیک بود که از بازو ها و نصف بیشتر دمش توی اب نبود.+قول میدم زود برسیم و اکواریومو هل دادم (اکواریومه روی یه چرخ دستی بود )خدارو شکر چون نصف شب بود پشه هم پر نمیزد. پس به راحتی از بخش اومدم بیرون.از سالن اومدم بیرون صدایه رو مخ اون دختره مین هی رو شنیدم *اوناهاش اونجاست بگیرینش.+یا خدای پشم اینا اینجا چه غلطی میخورن ٪که میخوای اونو بدزدی نه یه دزدنی نشونت میدم که مرغای اسمون به حالت گریه کنن بگیرینش.(اهم خب مین هی وقتی رفته دفتر کیم بهش گفته سوفی اومده رئیسم بهش گفته من بهش نگفتمو از این چرتو پرتا بعدش که فهمیدن سوفی گولشون زده با نگهبانا رفتن دنبال سوفی)
خوشبختانه فکر اونجاشم کرده بودم به یکی از دوستام گفتم بهم زنگ بزنه و اسمشو به اقای کیم تغییر دادم +اینه *باشه میتونی بیای.
رفتیم داخل اتاق. وقتی نگام به جیمین افتاد دلم کباب شد +قول میدم از اینجا بیارمت بیرون فقط یکم تحمل کن (توی دلش گفت)
@مین هی رئیس کارت داره(مین هی اسم دخترس که سوفی رو اورد به اتاق و اینم علامت یه کارمند دیگست )*باشه الان میام. زیاد طول نمیکشه. همین جا بمون+باشه خیالت تخت تخت.وقتی مین هی رفت بیرون یه بیهوش کننده از روی یکی از میز ها کش رفتمو فرو کردم به بازوی اون یکی کارمنده که تو اتاق پیش من بود. افتاد زمینو به دقیقه نکیشید بیهوش شد+ ببخشد مطمئنم درد داشته ولی چه دوزش بالا بودا اینو میزدن به جیمین که دیگه واویلا.
سریع اکواریومی که خودم از قبل امادش کرده بودم رو اوردم. جیمینو از بازو هاش کشیدم+این چرا انقدر سنگینه؟
با هر سختی ای بود گذاشتمش توی اکواریوم. اکواریومه انقدر کوچیک بود که از بازو ها و نصف بیشتر دمش توی اب نبود.+قول میدم زود برسیم و اکواریومو هل دادم (اکواریومه روی یه چرخ دستی بود )خدارو شکر چون نصف شب بود پشه هم پر نمیزد. پس به راحتی از بخش اومدم بیرون.از سالن اومدم بیرون صدایه رو مخ اون دختره مین هی رو شنیدم *اوناهاش اونجاست بگیرینش.+یا خدای پشم اینا اینجا چه غلطی میخورن ٪که میخوای اونو بدزدی نه یه دزدنی نشونت میدم که مرغای اسمون به حالت گریه کنن بگیرینش.(اهم خب مین هی وقتی رفته دفتر کیم بهش گفته سوفی اومده رئیسم بهش گفته من بهش نگفتمو از این چرتو پرتا بعدش که فهمیدن سوفی گولشون زده با نگهبانا رفتن دنبال سوفی)
۴.۷k
۲۴ بهمن ۱۴۰۱
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.