𝒇𝒐𝒓𝒃𝒊𝒅𝒅𝒆𝒏 𝒍𝒐𝒗𝒆
𝒇𝒐𝒓𝒃𝒊𝒅𝒅𝒆𝒏 𝒍𝒐𝒗𝒆
𝐩𝐚𝐫𝐭 ¹
کوک ویو
دوباره یه روز دیگه با پدر مادر عوضیم با نور زیبای خورشید از خواب بیدار شدم رفتم دسشویی و کارای لازمه رو انجام دادم و بعدش حموم و یه دوش ¹⁵ مینی گرفتم و اومدم بیرون موهامو خشک کردم رفتم پایین تا صبحونه بخورم که اجوما بهم گفت پدر و مادرم رفتن خرید و خداروشکر تنهام صبحونمو خوردم و حاضر شدم یه ادکلن تلخ زدم و رفتم گل فروشیم
ته ویو
صبح زود با صدای آلارام گوشیم از خواب بیدار شدم رفتم دستشویی و کارای لازمه رو کردم و رفتم حموم و یه دوش ²⁰ مینی گرفتم اومدم بیرون صبحونه خوردم به موهام حالت دادم و یه ادکلن تلخ زدم امروز خیلی کار داشتم...(خونه خودشه) حاضر شدم و از خونه زدم بیرون داشتم از جلوی یه گل فروشی با ماشینم رد میشدم که یه پسر خوشتیپو خوشگلو تو اون گل فروشی دیدم و انقدر زیبا بود که محوش شدم و کم مونده بود تصادف کنم به راهم ادامه دادم ولی تمام راه به اون پسر فکر میکردم رفتم سرکارم کارم که تموم شد برگشتم و رفتم توی اون گل فروشی
کوک ویو
یهو یه پسر خوشتیپو خوشگل اومد توی گل فروشی محوش شدم ولی به روی خودم نیاوردم و سریع خودمو جمو جور کردم
کوک: بفرمایید چه گلی مدنظرتونه؟
ته ویو از شدت موادبیش تعجب کردم ولی به روی خودم نیاوردم
ته: یه دسته گل رز قرمز میخوام
کوک: البته
کوک: رفت و براش یه دسته گل رز قرمز آماده کرد و آورد
ته: ممنونم
کوک: خواهش میکنم
ته: پولشو بهش دادم
کوک: ممنون
ته: لبخند
کوک: یه پر رو موهای اون آقا بود برش داشتم ولی بعدش فهمیدم چیکار کردم و خجالت کشیدم
کوک: او ببخشید فقط یه پر روی موهاتون بود میخواستم برش دارم
ته: اشکالی نداره ممنونم
کوک: لبخند
ته: رفتم و براش دست تکون دادم
کوک: منم براش دست تکون دادم
کوک: راستی آقا
ته: بله؟
کوک: میتونم اسمتونو بدونم؟
ته: بله اسمم کیم تهیونگه
کوک: ممنون اسم قشنگی دارید
ته: اسم تو چیه؟
کوک: جئون جونگ کوک
ته: اسم توام قشنگه جونگ کوک
کوک: ممنونم تهیونگ
ته: لبخند
کوک: لبخند
ته: رفتم خونه ولی همش به کوک فکر میکردم
کوک: کارم که تموم شد راه افتادم به سمت خونه ولی تو راه همش به ته فکر میکردم امیدوارم بازم ببینمش درو باز کردم و با چیزی که میدیدم خشکم زد...
این داستان ادامه دارد.....
شرط ها: ¹⁵ تا لایک ³ کامنت ♡
حمایت یادتون نره لاوام 💜🐥
( ˘ ³˘)❤
𝐩𝐚𝐫𝐭 ¹
کوک ویو
دوباره یه روز دیگه با پدر مادر عوضیم با نور زیبای خورشید از خواب بیدار شدم رفتم دسشویی و کارای لازمه رو انجام دادم و بعدش حموم و یه دوش ¹⁵ مینی گرفتم و اومدم بیرون موهامو خشک کردم رفتم پایین تا صبحونه بخورم که اجوما بهم گفت پدر و مادرم رفتن خرید و خداروشکر تنهام صبحونمو خوردم و حاضر شدم یه ادکلن تلخ زدم و رفتم گل فروشیم
ته ویو
صبح زود با صدای آلارام گوشیم از خواب بیدار شدم رفتم دستشویی و کارای لازمه رو کردم و رفتم حموم و یه دوش ²⁰ مینی گرفتم اومدم بیرون صبحونه خوردم به موهام حالت دادم و یه ادکلن تلخ زدم امروز خیلی کار داشتم...(خونه خودشه) حاضر شدم و از خونه زدم بیرون داشتم از جلوی یه گل فروشی با ماشینم رد میشدم که یه پسر خوشتیپو خوشگلو تو اون گل فروشی دیدم و انقدر زیبا بود که محوش شدم و کم مونده بود تصادف کنم به راهم ادامه دادم ولی تمام راه به اون پسر فکر میکردم رفتم سرکارم کارم که تموم شد برگشتم و رفتم توی اون گل فروشی
کوک ویو
یهو یه پسر خوشتیپو خوشگل اومد توی گل فروشی محوش شدم ولی به روی خودم نیاوردم و سریع خودمو جمو جور کردم
کوک: بفرمایید چه گلی مدنظرتونه؟
ته ویو از شدت موادبیش تعجب کردم ولی به روی خودم نیاوردم
ته: یه دسته گل رز قرمز میخوام
کوک: البته
کوک: رفت و براش یه دسته گل رز قرمز آماده کرد و آورد
ته: ممنونم
کوک: خواهش میکنم
ته: پولشو بهش دادم
کوک: ممنون
ته: لبخند
کوک: یه پر رو موهای اون آقا بود برش داشتم ولی بعدش فهمیدم چیکار کردم و خجالت کشیدم
کوک: او ببخشید فقط یه پر روی موهاتون بود میخواستم برش دارم
ته: اشکالی نداره ممنونم
کوک: لبخند
ته: رفتم و براش دست تکون دادم
کوک: منم براش دست تکون دادم
کوک: راستی آقا
ته: بله؟
کوک: میتونم اسمتونو بدونم؟
ته: بله اسمم کیم تهیونگه
کوک: ممنون اسم قشنگی دارید
ته: اسم تو چیه؟
کوک: جئون جونگ کوک
ته: اسم توام قشنگه جونگ کوک
کوک: ممنونم تهیونگ
ته: لبخند
کوک: لبخند
ته: رفتم خونه ولی همش به کوک فکر میکردم
کوک: کارم که تموم شد راه افتادم به سمت خونه ولی تو راه همش به ته فکر میکردم امیدوارم بازم ببینمش درو باز کردم و با چیزی که میدیدم خشکم زد...
این داستان ادامه دارد.....
شرط ها: ¹⁵ تا لایک ³ کامنت ♡
حمایت یادتون نره لاوام 💜🐥
( ˘ ³˘)❤
۱۶.۵k
۲۸ بهمن ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.