وقتی میخواد دلت و بدست بیاره p1
داشتی درس میخوندی برای امتحان فردات ... زنگ در به صدا در اومد
در و باز کردی و با مرد نا آشنایی رو به رو شدی
+ بفرمایید ؟؟
دسته گل رزی رو سمتت گرفت و گفت : برای شماست
+ من ؟؟؟
مرده بله ای گفت و داشت میرفت که صداش زدی : ببخشید !!! میتونم اسم فرستنده رو بدونم ؟؟
پسره به برگه تو دستش یه نگاه کرد : آها ... لی مین هو ....
در و بستی و چشات و فشار دادی
دوباره .. دوباره اون پسر ...
پسری که ازت خوشش اومده بود و برای اینکه بدستت بیاره هر کاری داشت میکرد
دوستش داشتی .. واقعا از ته قلب میخواستیش... اما نگران بودی .. میدونستی اگه با هم وارد رابطه شید مردم سریعا شروع میکنن به هیت دادن و نمیخواستی بخاطر تو به گروهشون و به خصوص خود لینو آسیبی برسه
گلا رو داخل آب قرار دادی و رو میز گذاشتی که گوشیت زنگ خورد
+ جانم ؟؟
مین هو : پسندیدی ؟؟
+ مرسی ...
_ همین ؟؟ مرسی ؟؟
+ قشنگ بود
_ تحت تاثیر قرار گرفتم از این همه تفاوت
تک خنده ای کردی
_ امروز کار داریی ؟؟ می خوام یه چیز مهمی بهت بگم ...
یکم فکر کردی .. واقعا دوست داشتی باهاش باشی پس گفتی : نه کاری ندارم
_ کجا بریم ؟؟
+ هر جایی بجز خونه یا فضای بسته
_ باشه ... تا دو ساعت دیگه میام دنبالت
باشه ای گفتی و خدافظی کردی
بعد دو ساعت و نیم زنگ در به صدا در اومد
رفتی پایین و با دیدن مینهو رفتی سمتش که دسته گل دیگه ای رو از پشتش در آورد که ....
در و باز کردی و با مرد نا آشنایی رو به رو شدی
+ بفرمایید ؟؟
دسته گل رزی رو سمتت گرفت و گفت : برای شماست
+ من ؟؟؟
مرده بله ای گفت و داشت میرفت که صداش زدی : ببخشید !!! میتونم اسم فرستنده رو بدونم ؟؟
پسره به برگه تو دستش یه نگاه کرد : آها ... لی مین هو ....
در و بستی و چشات و فشار دادی
دوباره .. دوباره اون پسر ...
پسری که ازت خوشش اومده بود و برای اینکه بدستت بیاره هر کاری داشت میکرد
دوستش داشتی .. واقعا از ته قلب میخواستیش... اما نگران بودی .. میدونستی اگه با هم وارد رابطه شید مردم سریعا شروع میکنن به هیت دادن و نمیخواستی بخاطر تو به گروهشون و به خصوص خود لینو آسیبی برسه
گلا رو داخل آب قرار دادی و رو میز گذاشتی که گوشیت زنگ خورد
+ جانم ؟؟
مین هو : پسندیدی ؟؟
+ مرسی ...
_ همین ؟؟ مرسی ؟؟
+ قشنگ بود
_ تحت تاثیر قرار گرفتم از این همه تفاوت
تک خنده ای کردی
_ امروز کار داریی ؟؟ می خوام یه چیز مهمی بهت بگم ...
یکم فکر کردی .. واقعا دوست داشتی باهاش باشی پس گفتی : نه کاری ندارم
_ کجا بریم ؟؟
+ هر جایی بجز خونه یا فضای بسته
_ باشه ... تا دو ساعت دیگه میام دنبالت
باشه ای گفتی و خدافظی کردی
بعد دو ساعت و نیم زنگ در به صدا در اومد
رفتی پایین و با دیدن مینهو رفتی سمتش که دسته گل دیگه ای رو از پشتش در آورد که ....
۷.۱k
۱۴ تیر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.