دوست پسر مافیای من پارت ۱۶=
دوست پسر مافیای من پارت ۱۶=
اومد در گوشم زمزمه کرد
=:فقط باهام همکاری کن تا بهت بیشتر از این سخت نگیرم
+:تورو خدا کوک ولم کن بخدا من کاری نکردم
=:بهتره عصبیم نکنی کوچولو پس ساکت باش
از زبان میسو
دیگ چیزی نگفتم چونکه میدونستم اول یا آخر کار خودشو میکنه ک اومد سمت لبام حمله ور شد(بقیش اسماته نمینویسم با خودتون ولی یک چیز خشن تصور کنین دیگ...)
پرش زمانی به صبح ساعت ۱۰
از زبان میسو
صبح با کلی درد و حس خیلی روی لبام ک انگار دارن کنده میشن از خواب بیدار شدم
+:چیکار میکنی ؟
=:اوم بیبی بیدار شدی صبحت بخیر پرنسسم
+:(با بغض) دیشب چرا اون کارو کردی من ک کاری نکردم اصلا
=:اوم بیبی بدون اجازه ددیت رفتی بیرون درضمن میخواستم هرچه زودتر مهر مالکیتم رو روت بزارم خوشگلم
+:ولی من باهات قهرم خیلی خشن بودی
=:اوم بیب میدونم خیلی خشنم متاسفم ولی من این مدلی ام
+:هوفف اینم شانسه منه راستی منو ببر عمارتم
=:نه بیب از این به بعد اینجا باید زندگی کنی اونم با قوانین من
+:وا ینی چی چی میگی کدوم دوست دختر دوست پسری رو دیدی باهم زندگی کنن درضمن چه قانونی؟
=:با بقیه کاری ندارم تو باید پیش من زندگی کنی راستی میسو میخوام بهت یک چیزی بگم
+:خیلی خب حالا فکرامو میکنم چی میخوای بگی ؟
=:من مافیام
+:چی گفتی؟(با تعجب)
=:من جئون جانگ کوک بزرگ ترین مافیای جهانم ک همه ازش مثل سگ میترسن ولی ببین من بهت هیچ آسیبی نمیرسونم چونکه تو قلب منی پس نیازی نیست نگران باشی
+:یعنی تو تاجر نیستی؟
=:نه نیستم
+: پس چرا خودتو جای تاجر جا زدی ؟
=:ولش کن عشقم بعدا بهت میگم بیا بریم صبحانه بخوریم
+:ولی آخه
=:بیا دیگ بهش فک کنم
+:باشه
*میسو با کمک کوک بلند شد و رفتن پایین تا صبحانه بخورن
لایک
اومد در گوشم زمزمه کرد
=:فقط باهام همکاری کن تا بهت بیشتر از این سخت نگیرم
+:تورو خدا کوک ولم کن بخدا من کاری نکردم
=:بهتره عصبیم نکنی کوچولو پس ساکت باش
از زبان میسو
دیگ چیزی نگفتم چونکه میدونستم اول یا آخر کار خودشو میکنه ک اومد سمت لبام حمله ور شد(بقیش اسماته نمینویسم با خودتون ولی یک چیز خشن تصور کنین دیگ...)
پرش زمانی به صبح ساعت ۱۰
از زبان میسو
صبح با کلی درد و حس خیلی روی لبام ک انگار دارن کنده میشن از خواب بیدار شدم
+:چیکار میکنی ؟
=:اوم بیبی بیدار شدی صبحت بخیر پرنسسم
+:(با بغض) دیشب چرا اون کارو کردی من ک کاری نکردم اصلا
=:اوم بیبی بدون اجازه ددیت رفتی بیرون درضمن میخواستم هرچه زودتر مهر مالکیتم رو روت بزارم خوشگلم
+:ولی من باهات قهرم خیلی خشن بودی
=:اوم بیب میدونم خیلی خشنم متاسفم ولی من این مدلی ام
+:هوفف اینم شانسه منه راستی منو ببر عمارتم
=:نه بیب از این به بعد اینجا باید زندگی کنی اونم با قوانین من
+:وا ینی چی چی میگی کدوم دوست دختر دوست پسری رو دیدی باهم زندگی کنن درضمن چه قانونی؟
=:با بقیه کاری ندارم تو باید پیش من زندگی کنی راستی میسو میخوام بهت یک چیزی بگم
+:خیلی خب حالا فکرامو میکنم چی میخوای بگی ؟
=:من مافیام
+:چی گفتی؟(با تعجب)
=:من جئون جانگ کوک بزرگ ترین مافیای جهانم ک همه ازش مثل سگ میترسن ولی ببین من بهت هیچ آسیبی نمیرسونم چونکه تو قلب منی پس نیازی نیست نگران باشی
+:یعنی تو تاجر نیستی؟
=:نه نیستم
+: پس چرا خودتو جای تاجر جا زدی ؟
=:ولش کن عشقم بعدا بهت میگم بیا بریم صبحانه بخوریم
+:ولی آخه
=:بیا دیگ بهش فک کنم
+:باشه
*میسو با کمک کوک بلند شد و رفتن پایین تا صبحانه بخورن
لایک
۲۳.۳k
۲۷ بهمن ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.