karmen ♥🖤: یونگی: یعنی پسرا نیو مدن

karmen ♥🖤: یونگی: یعنی پسرا نیو مدن
کوک: دارن میان
یونگی: اوک ات هنوز نیومده
کوک: گفت تا 2 3 ماه دیگه میاد
یونگی امید وارم اتفاقی براش نیوفته
کوک: منم

ات توی آمریکا
ات: جیمینااااااا
جیمین: ای خدا اگه میدونستم انقدر حیغ جیغویی
هیچوقت باهات نمی اومدم
ات: بیا برووو تو کوچه
جیمین: بی ادب نچ نج نج
ات: ولش امروز ماموریت رو که میدونی پسبرای شب اماده باش
شب
هیومی: مین ات میدونم چی تو ذهنته پس امروز به فاخ میری
کوک: عع ای دیالوگ منه
هیومی: باش غلط خوردم
کوک: اینم ماله منه
هیومی: غلط کردم این دیگه ماله تو نیس دیگه ها
کوک: نه خداروشکر
نویسنده: عع برین خونهاتون خداروشکر من دارم نویسندگی میکنم
ات: راس میگ خو
فلش بک به داستان
شب
ات به هیومی حمله کرد
نویسنده: راستی هیومی پسره دشمنه اته رو ات کراشه
واینجا کوک هم روات کراشه
ات: برو داستانتو بنویس دیگه
ات به هیومی حمله کرد هیومی ات و گروگان گرف
جیمین: ات ات
زنگ زد به کوک
جیمین: کوک (لکنت)
کوک: چی شده اتفاقی افتاده
جیمین: ات ات)
کوک: ات چیشده(داد)
یونگی: ات چیشده
جیمین: گروگان کرفته شدهه
کوک: شوخی میکنی دیگ
جیمین: این صدای من الان شبیه شوخی بودنه
کوک: الان خودمونو میرسونیم