فیک: عـ شـ ق نـ ا تـ مـ ام/ UNFINISHED love
فیک: عـشـق نـا تـمـام/ UNFINISHED love
پـارت [16]
*پرش زمانی به سه هفته بعد*
+کوکککک برات شیرموز درست کردم
_مرسی پرنسس
+خوشمزس مگه نه؟
_عالیه
_ببین سوجین شرط میبندم تو یچیزیت هس دیگه سر به سرم نمیزاری و هر روز یچیزی درست میکنی و مهربون تری و نگرانم می...نکنه...
+؟
_عا...ش
+نخیررررررررر
_چیز باشه...
+میخوای دیگه اینکارارو نکنم
_نه پرنسس با اینکارات خوشحالم میکنی
+اوهوم
_میگم پرنسس بریم بیرون؟
+مثلا کجا؟
_بریم مرکز خرید؟
+عالییههه
_بدو حاضر شو
+اوکککییی
سوجین*
با حرفش کلییی ذوق کردم و خیلی زود حاضر شدم[لباسشو میزارم]بعد سوار ماشین کوک شدم واو اون در ماشینو برام بار کرد اون خیلی جنتلمنه*این قسمتش خیلی سم شد^^* بعد ۵ مین رانندگی به COEX رسیدیم
_پرنسس کدوم لباسا رو دوست داری؟
+این چطوره؟
_نه پاهات معلومه میشه
+خب الان معلومه
_این زیادی کوتاهه
_واوو این لباس چقد قشنگههه
_نهه کجاش نگا یه کوچولو خم بشی همه جات معلوم میشه سینه هات مشخص میشه و رنگش هم که بدتر شرابی
+یاا هرچی میگم میگی نه این خیلی خوبه مثلا به مهمونی هایی که فقط مافیا ها دعوت میشن میپوشم خو
_اگه اینطوریه عمرااا بین اون همه عوضی میخوای اینو بپوشی بیا بریم بقیه رو نگا کن
+اوووف
کوک*
جلو داشتم میرفتم متوجه شدم سوجین کنارم نیس پشتو نگا کردم داشت به ویترین نگا میکرد تنها چیزی که توجه منو به خودش جلب کرد قیافه کیوتش که درحین حال جذاب هم بود قدم های کوچک و آهسته ای برداشتم تا رسیدم بهش اون داشت به لباس عروس ها نگا میکرد
_خوشگلن مگه نه
+خیلی
_شرط میبندم تن تو زیباتر هم دیده میشن
+*لبخند*
+بسه بریم
.
.
.
_خیلی بازه نه
+هوففف
_این که اصلا نه شکمت معلومه
+-_-
_عمرا نگا رنگشو نگا مردا رو بیشتر به خودش جذب میکنه
_این عالیههه
+آخههه ای خدا
_اینو میگیریم
+کوک لباسو ولش بریم لوازم آرایش و ماسک صورت و اینجور چیزا بگیریم
_اوکی
.
.
.
*خونشون*
+فک کردی برا چی اینارو گرفتم حالا تو دراز بکش من آرایشت میکنم
_هعععییی چی بگم
سوجین*
اول به پوستش کانسیلر زدم بعد پودر فیکس بعد خط چشم بعد سایه بعد ریمل و و بعد رژ گونه و هایلایت هم همینطور بعد یه رژ لب بهش زدم و تماممم
کوک*
تمام مدت به صورتش خیره شدم به زیباییش که بدون هیج آرایشی همینقدر زیبا بود پوستش که بدون هیچ چیزی انقد شفاف و صاف براق بود مژه هاش که بدون هیچ ریملی همینقدر زیبا یود ابرو های مرتبش یا چشای گربه ایش بینی کوچیک و عروسکیش لباس پفکیش که بدون هیچ رژی قرمز بود دندونای سفید و براقش موهای نرم و بلندش شونه هاش این دختر همه چیش عالی بود
+واووو چه جیگری شماره بدم؟
_ دختر معرکه ای
+تنک کوکییی
+کوک بزا عکستو بگیرم
_باشه
+*کلی عکس با ژست های مختلفی باهاش گرف*
_هععی بسه دیگه
+اوهوم
+کوکی
_هوم؟
+حصلم سر رفتههه
_خب چیکار کنیم مثلا الان برگشتیم
پس:بچه ها زود بیاین پایین*یکم بلند تا همه صداش رو بشنوه*
+اوکی بابایی
پ.س:خب به مهمونی دعوت شدیم که عده کمی از اونا آدمای سالمی هستن
+اوهوم
پ.س:که به احتمال زیاد لی دونگ ووک هم اونجاس
_اون عوضی حالم ازش بهم میخوره
پ.س:سوجین تو باید بیشتر از همه مراقب خودت باشی
+چرا
پ.س:چون همونطور که میدونی ما جند ساله با پدر اون مشکل داریم که البته با خودش هم همینطور واسه همین باید خیلی احتیاط کنی و زیاد نزدیکش نشی
+بابا نگران نباش چیزی نمیشه
پ.س:خب میتونین برین واسه شب آماده شید
خبببب ببخشید دیر شد☻️
شرط هارو کم میدم چون خودمم خیلی دوست دارم پارت بعدی رو بزارم👈🏿👉🏿💗
لایک 15
کامنت ۱۵
پـارت [16]
*پرش زمانی به سه هفته بعد*
+کوکککک برات شیرموز درست کردم
_مرسی پرنسس
+خوشمزس مگه نه؟
_عالیه
_ببین سوجین شرط میبندم تو یچیزیت هس دیگه سر به سرم نمیزاری و هر روز یچیزی درست میکنی و مهربون تری و نگرانم می...نکنه...
+؟
_عا...ش
+نخیررررررررر
_چیز باشه...
+میخوای دیگه اینکارارو نکنم
_نه پرنسس با اینکارات خوشحالم میکنی
+اوهوم
_میگم پرنسس بریم بیرون؟
+مثلا کجا؟
_بریم مرکز خرید؟
+عالییههه
_بدو حاضر شو
+اوکککییی
سوجین*
با حرفش کلییی ذوق کردم و خیلی زود حاضر شدم[لباسشو میزارم]بعد سوار ماشین کوک شدم واو اون در ماشینو برام بار کرد اون خیلی جنتلمنه*این قسمتش خیلی سم شد^^* بعد ۵ مین رانندگی به COEX رسیدیم
_پرنسس کدوم لباسا رو دوست داری؟
+این چطوره؟
_نه پاهات معلومه میشه
+خب الان معلومه
_این زیادی کوتاهه
_واوو این لباس چقد قشنگههه
_نهه کجاش نگا یه کوچولو خم بشی همه جات معلوم میشه سینه هات مشخص میشه و رنگش هم که بدتر شرابی
+یاا هرچی میگم میگی نه این خیلی خوبه مثلا به مهمونی هایی که فقط مافیا ها دعوت میشن میپوشم خو
_اگه اینطوریه عمرااا بین اون همه عوضی میخوای اینو بپوشی بیا بریم بقیه رو نگا کن
+اوووف
کوک*
جلو داشتم میرفتم متوجه شدم سوجین کنارم نیس پشتو نگا کردم داشت به ویترین نگا میکرد تنها چیزی که توجه منو به خودش جلب کرد قیافه کیوتش که درحین حال جذاب هم بود قدم های کوچک و آهسته ای برداشتم تا رسیدم بهش اون داشت به لباس عروس ها نگا میکرد
_خوشگلن مگه نه
+خیلی
_شرط میبندم تن تو زیباتر هم دیده میشن
+*لبخند*
+بسه بریم
.
.
.
_خیلی بازه نه
+هوففف
_این که اصلا نه شکمت معلومه
+-_-
_عمرا نگا رنگشو نگا مردا رو بیشتر به خودش جذب میکنه
_این عالیههه
+آخههه ای خدا
_اینو میگیریم
+کوک لباسو ولش بریم لوازم آرایش و ماسک صورت و اینجور چیزا بگیریم
_اوکی
.
.
.
*خونشون*
+فک کردی برا چی اینارو گرفتم حالا تو دراز بکش من آرایشت میکنم
_هعععییی چی بگم
سوجین*
اول به پوستش کانسیلر زدم بعد پودر فیکس بعد خط چشم بعد سایه بعد ریمل و و بعد رژ گونه و هایلایت هم همینطور بعد یه رژ لب بهش زدم و تماممم
کوک*
تمام مدت به صورتش خیره شدم به زیباییش که بدون هیج آرایشی همینقدر زیبا بود پوستش که بدون هیچ چیزی انقد شفاف و صاف براق بود مژه هاش که بدون هیچ ریملی همینقدر زیبا یود ابرو های مرتبش یا چشای گربه ایش بینی کوچیک و عروسکیش لباس پفکیش که بدون هیچ رژی قرمز بود دندونای سفید و براقش موهای نرم و بلندش شونه هاش این دختر همه چیش عالی بود
+واووو چه جیگری شماره بدم؟
_ دختر معرکه ای
+تنک کوکییی
+کوک بزا عکستو بگیرم
_باشه
+*کلی عکس با ژست های مختلفی باهاش گرف*
_هععی بسه دیگه
+اوهوم
+کوکی
_هوم؟
+حصلم سر رفتههه
_خب چیکار کنیم مثلا الان برگشتیم
پس:بچه ها زود بیاین پایین*یکم بلند تا همه صداش رو بشنوه*
+اوکی بابایی
پ.س:خب به مهمونی دعوت شدیم که عده کمی از اونا آدمای سالمی هستن
+اوهوم
پ.س:که به احتمال زیاد لی دونگ ووک هم اونجاس
_اون عوضی حالم ازش بهم میخوره
پ.س:سوجین تو باید بیشتر از همه مراقب خودت باشی
+چرا
پ.س:چون همونطور که میدونی ما جند ساله با پدر اون مشکل داریم که البته با خودش هم همینطور واسه همین باید خیلی احتیاط کنی و زیاد نزدیکش نشی
+بابا نگران نباش چیزی نمیشه
پ.س:خب میتونین برین واسه شب آماده شید
خبببب ببخشید دیر شد☻️
شرط هارو کم میدم چون خودمم خیلی دوست دارم پارت بعدی رو بزارم👈🏿👉🏿💗
لایک 15
کامنت ۱۵
۱۱.۸k
۱۱ مرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.