♡pt: ³ ♡I am not your toy
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
ا/ت ویو:
به سمت بار حرکت کردم...
درو کمی به عقب هل دادم که در باز شد نفسم رو از دهنم خارج کردم نفس عمیقی کشیدم و باز مثل روز های پیش بوی الکل اذیتم میکرد بوی سیگار صدا های ناجور هوفف الکس راست میگه باید هرچه زودتر از اینجا برم قدم هامو تند کردم و از بین میز ها سری خودم رو به میز سفارش رسوندم و نشستم رو صندلی
کنار میز تا کسی بیاد و سفارش بده
ویو الکس:
چه دختر زیبایی ایکاش خواهرم مثل این بود چی میشد خدا ول کن بابا نرم تو فکر یهو تصادف میکنم همنطور میرفتم که گوشیم به صدا در اومد یعنی کیه؟
گوشی رو از روی داشبرد برداشتم رئیس بود سری برقراری تماس رو لمس کردم.
الکس: سلام رئیس بله کارم داشتید
رئیس: سلام پسرم بله دارم میگم یکم استراحت کن شیفتت داره تموم میشه بهتره یکی دیگه رو جات بذارم تو یکم استراحت کن
الکس: نه ممنون میمونم مشکلی نیست
رئیس: رو حرف من حرف نزن عه
الکس: باش رئیس ممنون
رئیس: پس فردا میبینمت
الکس: بله حتما فعلا خدافظ
الکس ویو:
دکمه قط رو لمس کردم و تماس پایان یافت
با خودم گفتم الان یعنی مرخصم خب اینجوری
حوصلم سر میره برم پیش ا/ت شاید خوشش بیاد
راه افتادم به سمت بار...
ویو ا/ت:
یه 30 دقیقه ای میشد همینطور نشسته بودم
حوصلم سر رفته بود یکی داره میاد سمتم حتما میخواد سفارش بده
پسره: سلام خوبی
ا/ت: ممنون چی میخواین سفارش بدید
پسره: هوم هیچی حوصلم سر رفته بیا باهام حرف بزن
ا/ت: معلومه حالتون بده
پسره: اره دوست دخترم خیانت کرده
ا/ت: متاسفم براشون
پسره: چرا تو متاسفم باشی
ا/ت: همینجوری ناراحت شدم حالا چیزی میخورین؟
پسره: امم نمیدونم بنظرت با چی دیگه زنده نمیمونم؟
ا/ت: این چه حرفیه شما هنوز جوان هستید!
ویو الکس:
رفتم داخل بار که دیدم ا/ت داره با یه پسر حرف میزنه نکنه پسره چرتو پرت بگه بهش قدم هامو تند کردم و رفتم نشستم صندلی بغل پسره
الکس: سلام سلام
پسره: سلام شما کی باشی
ا/ت: الکس خوشحالم میبینمت
الکس: منم همینطور
پسره: معرفی نمیکنی؟
الکس: معرفی نمیخواد
پسره: چطور
الکس: دوست پسرشم
ا/ت: نیاز نیست بخاطر من دروغ بگی ایشون پسر بدی نیستن
الکس: که اینطور
ا/ت: بله
الکس: خب اسمت چیه؟
پسره: اسم من گرانجر
الکس: خوشبختم«باهم دست دادن»
گرانجر: منم همینطور حالا راستی دوست پسرشی!؟
الکس: نه اون مثل خواهرمه برای محافظت گفتم
ا/ت: خیلی خب چیزی میخورین به حساب من
الکس و گرانجر: اره ولی به حساب تو نه
ا/ت: باش
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
بنظرت الکس چرا از خواهرش بدش میاد؟
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
اسلاید ① الکس
اسلاید②گرانجر
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
لایک❤🧷 30
کامنت🤍📎 ♡ 40
فالو💙📎 5
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
ا/ت ویو:
به سمت بار حرکت کردم...
درو کمی به عقب هل دادم که در باز شد نفسم رو از دهنم خارج کردم نفس عمیقی کشیدم و باز مثل روز های پیش بوی الکل اذیتم میکرد بوی سیگار صدا های ناجور هوفف الکس راست میگه باید هرچه زودتر از اینجا برم قدم هامو تند کردم و از بین میز ها سری خودم رو به میز سفارش رسوندم و نشستم رو صندلی
کنار میز تا کسی بیاد و سفارش بده
ویو الکس:
چه دختر زیبایی ایکاش خواهرم مثل این بود چی میشد خدا ول کن بابا نرم تو فکر یهو تصادف میکنم همنطور میرفتم که گوشیم به صدا در اومد یعنی کیه؟
گوشی رو از روی داشبرد برداشتم رئیس بود سری برقراری تماس رو لمس کردم.
الکس: سلام رئیس بله کارم داشتید
رئیس: سلام پسرم بله دارم میگم یکم استراحت کن شیفتت داره تموم میشه بهتره یکی دیگه رو جات بذارم تو یکم استراحت کن
الکس: نه ممنون میمونم مشکلی نیست
رئیس: رو حرف من حرف نزن عه
الکس: باش رئیس ممنون
رئیس: پس فردا میبینمت
الکس: بله حتما فعلا خدافظ
الکس ویو:
دکمه قط رو لمس کردم و تماس پایان یافت
با خودم گفتم الان یعنی مرخصم خب اینجوری
حوصلم سر میره برم پیش ا/ت شاید خوشش بیاد
راه افتادم به سمت بار...
ویو ا/ت:
یه 30 دقیقه ای میشد همینطور نشسته بودم
حوصلم سر رفته بود یکی داره میاد سمتم حتما میخواد سفارش بده
پسره: سلام خوبی
ا/ت: ممنون چی میخواین سفارش بدید
پسره: هوم هیچی حوصلم سر رفته بیا باهام حرف بزن
ا/ت: معلومه حالتون بده
پسره: اره دوست دخترم خیانت کرده
ا/ت: متاسفم براشون
پسره: چرا تو متاسفم باشی
ا/ت: همینجوری ناراحت شدم حالا چیزی میخورین؟
پسره: امم نمیدونم بنظرت با چی دیگه زنده نمیمونم؟
ا/ت: این چه حرفیه شما هنوز جوان هستید!
ویو الکس:
رفتم داخل بار که دیدم ا/ت داره با یه پسر حرف میزنه نکنه پسره چرتو پرت بگه بهش قدم هامو تند کردم و رفتم نشستم صندلی بغل پسره
الکس: سلام سلام
پسره: سلام شما کی باشی
ا/ت: الکس خوشحالم میبینمت
الکس: منم همینطور
پسره: معرفی نمیکنی؟
الکس: معرفی نمیخواد
پسره: چطور
الکس: دوست پسرشم
ا/ت: نیاز نیست بخاطر من دروغ بگی ایشون پسر بدی نیستن
الکس: که اینطور
ا/ت: بله
الکس: خب اسمت چیه؟
پسره: اسم من گرانجر
الکس: خوشبختم«باهم دست دادن»
گرانجر: منم همینطور حالا راستی دوست پسرشی!؟
الکس: نه اون مثل خواهرمه برای محافظت گفتم
ا/ت: خیلی خب چیزی میخورین به حساب من
الکس و گرانجر: اره ولی به حساب تو نه
ا/ت: باش
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
بنظرت الکس چرا از خواهرش بدش میاد؟
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
اسلاید ① الکس
اسلاید②گرانجر
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
لایک❤🧷 30
کامنت🤍📎 ♡ 40
فالو💙📎 5
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
۶۷.۴k
۲۲ دی ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۴۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.