ویو کوک
ویو کوک
با حرفاش اعصابم خورد شد هرچند که راست میگفت دستش رو گرفتم و بردش تو اتاقی که کنار اتاق خودمه
کوک = تا وقتی نگفتم خق نداری بیرون بیای
رفتم و درو قفل کردم
ات = چرا باید اینطور زجرم بدی
رفتم و رو تختم خوابیدم
با نوری که تو صورتم خورد بیدار شوم و یاد ات افتادم رفتم درو باز کردم و رفتم پیشش
ویو ات
رو مبل تو بالکن نشسته بودم که دستایی دورم حلقه شد
ات = به من دست نزن کوک برو با همون دختره برو دستاتو ددر کمر اون دختره بزار منم که اینجا کشکم
کوک = ات تو چت شده
ات = واقعا الان داری میپرسی...اصلا ولش کن من با یکی میخوام برم بیرون
کوک = کی ؟
ات = سلام یونگی وقت داری امروز....
گوشی رو ازم گرفت و پرت کرد اونور
کوک = خب نداری جایی بری
ات = اوف باشه
موقع شام بود ولی اینا هنوز هیچی نخوردن
کوک = ات اون طرح رو دستت برای چیه.
ات = خب...
با حرفاش اعصابم خورد شد هرچند که راست میگفت دستش رو گرفتم و بردش تو اتاقی که کنار اتاق خودمه
کوک = تا وقتی نگفتم خق نداری بیرون بیای
رفتم و درو قفل کردم
ات = چرا باید اینطور زجرم بدی
رفتم و رو تختم خوابیدم
با نوری که تو صورتم خورد بیدار شوم و یاد ات افتادم رفتم درو باز کردم و رفتم پیشش
ویو ات
رو مبل تو بالکن نشسته بودم که دستایی دورم حلقه شد
ات = به من دست نزن کوک برو با همون دختره برو دستاتو ددر کمر اون دختره بزار منم که اینجا کشکم
کوک = ات تو چت شده
ات = واقعا الان داری میپرسی...اصلا ولش کن من با یکی میخوام برم بیرون
کوک = کی ؟
ات = سلام یونگی وقت داری امروز....
گوشی رو ازم گرفت و پرت کرد اونور
کوک = خب نداری جایی بری
ات = اوف باشه
موقع شام بود ولی اینا هنوز هیچی نخوردن
کوک = ات اون طرح رو دستت برای چیه.
ات = خب...
۱.۴k
۱۵ دی ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.