مافیا عاشق Part 8
A,t
از خواب پاشدم دیدم توی بغل کوکم یهو یادم افتاد چه بلایی سرم اومد بود نمیدونم چی شد ترسیدم و یهو خودمو تو بغل کوک جمع کردم...
×چند ساعت بعد×
KOOK
بیدار شدم و دیدم ا/ت توی بغلم خودشو جمع کرده صورتشو دادم عقب و گونشو نوازش کردم که چشاشو باز کرد
کوک:بیدار شدی
ا/ت:اوعوم
KOOK
ا/ت دستاشو دور گردنم حلقه کرد و اومد بغلم
دستامو دور کمرش حلقه کردم که بیشتر خودشو بهم چسبوند
کوک:.....
A,t
چشمامو بستم و به اینکه اگه کوک نمیومد اون عوضیا باهام چیکار میکردن فک کردم من برادر اون عوضیو میشناسم اونا هردوشون بهم چشم داشتن مهم نیست...
چشمامو بستم که جیمین با سرعت وارد اتاق شد
جیمین:کوککککککککککککککککککک(جیغ)
کوک:چته!
جیمین:هیچی فقط کرمم گرفته بود پاشید بیاید بیرون دیگه اَه
کوک:من تو یکیو نکشم آدم نیستم
جیمین:فرار
ا/ت:الفاتحه صلوات
×چند هفته بعد×
ا/ت: کوکی
کوک: جونم!
ا/ت:تا حآلا با کسی رابطه داشتی؟
کوک:نه!
ا/ت:اوعوم
کوک: چطور؟
ا/ت:هیچی!
کوک:اگه داشتم حسودیت میشد؟
ا/ت:شاید
کوک:(خنده ی ریز)کوچولوی ددی
ا/ت:(رفتن بغل کوک)
کوک:*بوسه*
(اسمات نه در حد....)
شرایط پارت 9
1۲۰ تایی شیم
از خواب پاشدم دیدم توی بغل کوکم یهو یادم افتاد چه بلایی سرم اومد بود نمیدونم چی شد ترسیدم و یهو خودمو تو بغل کوک جمع کردم...
×چند ساعت بعد×
KOOK
بیدار شدم و دیدم ا/ت توی بغلم خودشو جمع کرده صورتشو دادم عقب و گونشو نوازش کردم که چشاشو باز کرد
کوک:بیدار شدی
ا/ت:اوعوم
KOOK
ا/ت دستاشو دور گردنم حلقه کرد و اومد بغلم
دستامو دور کمرش حلقه کردم که بیشتر خودشو بهم چسبوند
کوک:.....
A,t
چشمامو بستم و به اینکه اگه کوک نمیومد اون عوضیا باهام چیکار میکردن فک کردم من برادر اون عوضیو میشناسم اونا هردوشون بهم چشم داشتن مهم نیست...
چشمامو بستم که جیمین با سرعت وارد اتاق شد
جیمین:کوککککککککککککککککککک(جیغ)
کوک:چته!
جیمین:هیچی فقط کرمم گرفته بود پاشید بیاید بیرون دیگه اَه
کوک:من تو یکیو نکشم آدم نیستم
جیمین:فرار
ا/ت:الفاتحه صلوات
×چند هفته بعد×
ا/ت: کوکی
کوک: جونم!
ا/ت:تا حآلا با کسی رابطه داشتی؟
کوک:نه!
ا/ت:اوعوم
کوک: چطور؟
ا/ت:هیچی!
کوک:اگه داشتم حسودیت میشد؟
ا/ت:شاید
کوک:(خنده ی ریز)کوچولوی ددی
ا/ت:(رفتن بغل کوک)
کوک:*بوسه*
(اسمات نه در حد....)
شرایط پارت 9
1۲۰ تایی شیم
۱۰.۷k
۱۹ دی ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.