Cookie ct : کوکی شُکلاتیم🍫🌙
Cookie ct : کوکیشُکلاتیم🍫🌙
شناسنامه رو گرفت
دریا: کجا میری؟
کامیار: محضر
رفتیم به طرف محضر پیاده شدیم ک زن عمو و عمو بودن پریدم تو بغل زنعمو
دریا: زنعمو(باگریه)
زن عمو: درست میشه
کامیار: بیاین داخل برای حرف وقت زیاده
رفتیم داخل ک عمو با محضر دار یک حرفی زد و امد طرفمون
زنعمو: بیاین امضا کنید
رفتیم ک برگه رو دادن ک امضا کنیم اول کامیار امضا کرد بهم نگاه کرد
کامیار: بله رو بگو دیگ امضا کن(خندی کرد)
برگه رو امضا کردم اسمم رفت تو شناسنامه کامیار
محضردار: خب شما به عقد دائمی هم دیگ دراومدین مبارک باشه
کامیار: مرسی
دریا: مرسی
امدم از محضر بیرون
دریا: چی زود عقد کردیم خیلی سریع بود
کامیار: از قبل هماهنگ کرده بودم فقط امضا و امضا من مونده بود
عمو:بیا کامیار این کلید ویلا شمال برین اونجا کسی ادرس این ویلا رو نداره
کامیار: باشه مرسی ک هوامو داشتین
عمو امد به سمتم و دست هامو گرفت
عمو: تو دیگ عروس خانواده اکبری هستی
دریا: خوشحالم ک پدرشوهری مثل شما دارم
عمو: من خوشحالم ک تو عروسی منی
کامیار: فیلم هندی ورژن ایرانی
رفتم طرف و زنمو بغلش کردم
زنعمو: قضیه و خوابید میام پیشتون مراقب خودتون باشید بهتون زنگ میزنم
دریا: باشه مراقب مامانم باشید گناه داره
زنعمو: مواضبشم
(من زنعمو رو اینجوری مینویسم اخه خیلی طولانی میشه مثلا بنویسم زن عمو باز ایراد نگیرید)
سوار ماشین شدیم راه افتادیم
کامیار: بیبی خسته ای بگیر بخواب ۲ ساعت راه تا شمال
دریا: الان منو نجات دادی تو؟ الان دیگ مال توعم؟
کامیار: تو دیگ مال منی مگه من میزارم یک تار موت مال کسی دیگه ای باشه
دریا: اگه زن سیاوش میشدم چیکار میکردی؟
کامیار:اصلا نمزاشتم زنش بشی
دستمو گرفت و بوسید،شیشه پنجره رو دادم پایین و سرمو تیکه دادم به بغل در ماشین
کامیار: عشقم هوا سرده سرما میخوری
دریا: نه الان نیاز دارم واقعا،میشه گریه کنم
کامیار:اگه اشک شوقه اره
دریا:اره اشک شوق(باخنده)
اشک هام شروع به ریختن کرد یکمش بخاطر اینک نجات پیدا کردم نصف دیگش بخاطر دوری از خانوادم...
شناسنامه رو گرفت
دریا: کجا میری؟
کامیار: محضر
رفتیم به طرف محضر پیاده شدیم ک زن عمو و عمو بودن پریدم تو بغل زنعمو
دریا: زنعمو(باگریه)
زن عمو: درست میشه
کامیار: بیاین داخل برای حرف وقت زیاده
رفتیم داخل ک عمو با محضر دار یک حرفی زد و امد طرفمون
زنعمو: بیاین امضا کنید
رفتیم ک برگه رو دادن ک امضا کنیم اول کامیار امضا کرد بهم نگاه کرد
کامیار: بله رو بگو دیگ امضا کن(خندی کرد)
برگه رو امضا کردم اسمم رفت تو شناسنامه کامیار
محضردار: خب شما به عقد دائمی هم دیگ دراومدین مبارک باشه
کامیار: مرسی
دریا: مرسی
امدم از محضر بیرون
دریا: چی زود عقد کردیم خیلی سریع بود
کامیار: از قبل هماهنگ کرده بودم فقط امضا و امضا من مونده بود
عمو:بیا کامیار این کلید ویلا شمال برین اونجا کسی ادرس این ویلا رو نداره
کامیار: باشه مرسی ک هوامو داشتین
عمو امد به سمتم و دست هامو گرفت
عمو: تو دیگ عروس خانواده اکبری هستی
دریا: خوشحالم ک پدرشوهری مثل شما دارم
عمو: من خوشحالم ک تو عروسی منی
کامیار: فیلم هندی ورژن ایرانی
رفتم طرف و زنمو بغلش کردم
زنعمو: قضیه و خوابید میام پیشتون مراقب خودتون باشید بهتون زنگ میزنم
دریا: باشه مراقب مامانم باشید گناه داره
زنعمو: مواضبشم
(من زنعمو رو اینجوری مینویسم اخه خیلی طولانی میشه مثلا بنویسم زن عمو باز ایراد نگیرید)
سوار ماشین شدیم راه افتادیم
کامیار: بیبی خسته ای بگیر بخواب ۲ ساعت راه تا شمال
دریا: الان منو نجات دادی تو؟ الان دیگ مال توعم؟
کامیار: تو دیگ مال منی مگه من میزارم یک تار موت مال کسی دیگه ای باشه
دریا: اگه زن سیاوش میشدم چیکار میکردی؟
کامیار:اصلا نمزاشتم زنش بشی
دستمو گرفت و بوسید،شیشه پنجره رو دادم پایین و سرمو تیکه دادم به بغل در ماشین
کامیار: عشقم هوا سرده سرما میخوری
دریا: نه الان نیاز دارم واقعا،میشه گریه کنم
کامیار:اگه اشک شوقه اره
دریا:اره اشک شوق(باخنده)
اشک هام شروع به ریختن کرد یکمش بخاطر اینک نجات پیدا کردم نصف دیگش بخاطر دوری از خانوادم...
۱۰.۰k
۲۹ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۹)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.