شب تاریکpt12
درو روشون کوبوند و منو چسبوند به دیوار(ازینا که دختره بین دستشونه)
_چی گفتی؟؟
+مگه دست خودمه!؟؟!
_نه بگو چی گفتی
+گگگفتم عععاشقتم
چشامو بستم فکر کردم میخواد بدجوری بزنتم
ولی😳یهو لبامو بوسید ومیمکید وای چی این دیگه چی بود من دست خودم نبود داشتم همراهی میکردم لباش لباش خیلی(برید نمازتونو به جا بیاریدددد) وای من چم شده هلش دادم
+چچچیکار میکنی
_بدتم نیومدا(راست میگه بنده خدا)
+مممن تتتو......(نزاشت حرفشو تموم کنه)
_منم عاشقتم ولی نمیدونستم چجوری بهت بگم
ته ویو
داشتم از اعصبانیت میجوشیدم که اون چی گفت عععاشقمه؟؟؟ دیگه نمیتونستم تحمل کنم بوسیدمش فکر کردم الانه که محکم یه چک نصیبم کنه ولی همراهی کرد منم لباشو حس میکردم انگار تو فضا بودم
ولی جو چقدر سنگین بود
_بیا شب باهم بریم بیرون
+چقد پررو همین الان تازه اعتراف کردی بعد بریم بیرون؟
_بیا بریم دیگه
+حالا کجا بریم؟
_هرجا تو بگی
+رستوران؟
_باشه پس ساعت7:30 آماده باش
دوتامون رفتیم تو اتاقمون سریع زنگ زدم به منشی کیم(علامت منشی کیم:)
(بوق بوق)
:سلام آقا
_سلام منشی کیم
:آقا کاری داشتید؟
_آره برای شب ساعت7:30بهترین رستوران کره رو رزرو کن و بهترین ماشینمو بفرست و بهترین لباسای زنونه سایز28 رو آماده کن و مردونه هم خودت سایزمه میدونی
: چشم آقا لباسا هم الان ارسال میشه
30دقیقه بعد لبسا اومد
(لباس یونا اسلاید2لباس ته اسلاید3 کوکی رو حذف کنید لباس ته رو در نظر داشته باشید)
رفتم در اتاق یونارو زدم
(تق تق تق تق)
+بیا تو
رفتم تو دیدم حوله تنشه
_حموم بودی؟
+آره
_میخوای موهاتو برات خشک کنم؟
+اممممم نمیدونم
سشوارو داد دستم موهامشو یه طرف گردنش گذاشتم و شروع کردم به خشک کردنولی گردنش منو وسوسه میکرد(استغغرﷲ نمازتو خوندی؟) دیگه طاقت نیاوردمو لبامو گذاشتم روی گردنشو مک زدم
+اهم موهامو خشک کن
_باشه عزیزم
یونا ویو
داشت موهامو خشک میکرد که یهو لباشو گذاشت روی گردنم نمیدونم چرا حس خوبی داشت ولی بعدش بهم گفت عزیزم برای اولین برا واقعا بهم گفت عزیزم😳🙂
10دقیقه بعد
موهامو خشک کرد هنوز حوله تنم بود میخواستم لباسایی که برام اورده بودو بپوشم
+برو بیرون
_چرا؟
+میخوام لباس عوض کنم
_نمیخوام
+اگه نری منم نمیام رستوران
_باشه بابا رفتم
رفت بیرون منم لباسمو پوشیدم چه قشنگ بود ساعت7 بود 30دقیقه وقت داشتم رفتم دم اتاق ته
تق تق
+تهیونگ؟
_بیا تو
رفتم تو و......
ادامهدارد......
_چی گفتی؟؟
+مگه دست خودمه!؟؟!
_نه بگو چی گفتی
+گگگفتم عععاشقتم
چشامو بستم فکر کردم میخواد بدجوری بزنتم
ولی😳یهو لبامو بوسید ومیمکید وای چی این دیگه چی بود من دست خودم نبود داشتم همراهی میکردم لباش لباش خیلی(برید نمازتونو به جا بیاریدددد) وای من چم شده هلش دادم
+چچچیکار میکنی
_بدتم نیومدا(راست میگه بنده خدا)
+مممن تتتو......(نزاشت حرفشو تموم کنه)
_منم عاشقتم ولی نمیدونستم چجوری بهت بگم
ته ویو
داشتم از اعصبانیت میجوشیدم که اون چی گفت عععاشقمه؟؟؟ دیگه نمیتونستم تحمل کنم بوسیدمش فکر کردم الانه که محکم یه چک نصیبم کنه ولی همراهی کرد منم لباشو حس میکردم انگار تو فضا بودم
ولی جو چقدر سنگین بود
_بیا شب باهم بریم بیرون
+چقد پررو همین الان تازه اعتراف کردی بعد بریم بیرون؟
_بیا بریم دیگه
+حالا کجا بریم؟
_هرجا تو بگی
+رستوران؟
_باشه پس ساعت7:30 آماده باش
دوتامون رفتیم تو اتاقمون سریع زنگ زدم به منشی کیم(علامت منشی کیم:)
(بوق بوق)
:سلام آقا
_سلام منشی کیم
:آقا کاری داشتید؟
_آره برای شب ساعت7:30بهترین رستوران کره رو رزرو کن و بهترین ماشینمو بفرست و بهترین لباسای زنونه سایز28 رو آماده کن و مردونه هم خودت سایزمه میدونی
: چشم آقا لباسا هم الان ارسال میشه
30دقیقه بعد لبسا اومد
(لباس یونا اسلاید2لباس ته اسلاید3 کوکی رو حذف کنید لباس ته رو در نظر داشته باشید)
رفتم در اتاق یونارو زدم
(تق تق تق تق)
+بیا تو
رفتم تو دیدم حوله تنشه
_حموم بودی؟
+آره
_میخوای موهاتو برات خشک کنم؟
+اممممم نمیدونم
سشوارو داد دستم موهامشو یه طرف گردنش گذاشتم و شروع کردم به خشک کردنولی گردنش منو وسوسه میکرد(استغغرﷲ نمازتو خوندی؟) دیگه طاقت نیاوردمو لبامو گذاشتم روی گردنشو مک زدم
+اهم موهامو خشک کن
_باشه عزیزم
یونا ویو
داشت موهامو خشک میکرد که یهو لباشو گذاشت روی گردنم نمیدونم چرا حس خوبی داشت ولی بعدش بهم گفت عزیزم برای اولین برا واقعا بهم گفت عزیزم😳🙂
10دقیقه بعد
موهامو خشک کرد هنوز حوله تنم بود میخواستم لباسایی که برام اورده بودو بپوشم
+برو بیرون
_چرا؟
+میخوام لباس عوض کنم
_نمیخوام
+اگه نری منم نمیام رستوران
_باشه بابا رفتم
رفت بیرون منم لباسمو پوشیدم چه قشنگ بود ساعت7 بود 30دقیقه وقت داشتم رفتم دم اتاق ته
تق تق
+تهیونگ؟
_بیا تو
رفتم تو و......
ادامهدارد......
۵.۶k
۲۲ شهریور ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۹)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.