پارت ۷ بردگی سرقمار
تاريخ: ۱۴ ژانویهٔ ۲۰۲۲
موضوع: پارت۷بردگی سرقمار
نزدیکم شد منم منحرف فکر میکردم میخاد بهم دست بزنه یه گوشه کنار دیوار نشستم شروع کردم جیغ زدن
ارباب قهقهه میزد سرمو بلند کردم دیدم به دیوار تکیه داده
بلند شدم
ارباب=😹😹😹😹😹😹😹چرا ترسیدی بیا این لباسو بپوش
ا/ت=خیلی بازه
ارباب=همینش خوشگله بدو بیا عؤض کن وگرنه خودم عوض میکنما
ا/ت=نه نه میام خودم عوض کنم
لباسو ازش گرفتم اومدم بپوشم که دیدم هنوز نرفته
ا/ت=اع ارباب میشه بری بیرون لباس عوض کنم لطفا
ارباب=نه😹
ا/ت=اعععع لفطا بلو بیلون (لطفا برو بیرون )
ارباب =نه خیلی کیوت شدی بیام بخورمت؟😹
ا/ت=اعععع نه ارباب برو بیرون
ارباب=باشه خوشمله
رفت بیرون لباسمو عوض کردم
خیلییییی باز بودددد
که سریع از صدام جیمین اومد تو
مات شده بود رو لباسم واقعان خیلی باز بود خیلیییی باز بود
همینجوری نگاه میکرد میومد جلو انزدیکم شد با دست رو بدنم میکشید
که حولش دادم با عصبانیت گفتم
ا/ت=این خیلی بازه من اینو نمیپوشم جیمین
ارباب=اوه اوه جون تو فقط اسمو بگو خانومی خوردنی شدی بلبل زبونی نکن همینجا میخورمتا
ا/ت=تموم میشم
ارباب =خوردنی این لباسو نپوش امشب میخورنت
ا/ت=وایی مرسیییی
یه لباس از تو کمد در تورد گفتش اینو بپوشم
باز بود ولی خیلی بهتره قبلی بود
ترفت بیرون لباسمو عوض کردم گفته بود بیام پایین یه ارایش ملایم کردم رفتم پایین با دیدن جمعیت یکم مات موندم
جیمین نزدیکم شد دستمو گرفت
جیمین=بانو امشب من بشم ددیت افتخارو میدین؟
ا/ت=امشب فقط ؟
جیمین =همین امشب
ا/ت=قبولهه
همه اون ادما نگام میکردن
معذب بودم
داشتیم میرفتیم که....
اینم از این پارت لایک کامنت فراموش نشه ها😹❤💋
---
موضوع: پارت۷بردگی سرقمار
نزدیکم شد منم منحرف فکر میکردم میخاد بهم دست بزنه یه گوشه کنار دیوار نشستم شروع کردم جیغ زدن
ارباب قهقهه میزد سرمو بلند کردم دیدم به دیوار تکیه داده
بلند شدم
ارباب=😹😹😹😹😹😹😹چرا ترسیدی بیا این لباسو بپوش
ا/ت=خیلی بازه
ارباب=همینش خوشگله بدو بیا عؤض کن وگرنه خودم عوض میکنما
ا/ت=نه نه میام خودم عوض کنم
لباسو ازش گرفتم اومدم بپوشم که دیدم هنوز نرفته
ا/ت=اع ارباب میشه بری بیرون لباس عوض کنم لطفا
ارباب=نه😹
ا/ت=اعععع لفطا بلو بیلون (لطفا برو بیرون )
ارباب =نه خیلی کیوت شدی بیام بخورمت؟😹
ا/ت=اعععع نه ارباب برو بیرون
ارباب=باشه خوشمله
رفت بیرون لباسمو عوض کردم
خیلییییی باز بودددد
که سریع از صدام جیمین اومد تو
مات شده بود رو لباسم واقعان خیلی باز بود خیلیییی باز بود
همینجوری نگاه میکرد میومد جلو انزدیکم شد با دست رو بدنم میکشید
که حولش دادم با عصبانیت گفتم
ا/ت=این خیلی بازه من اینو نمیپوشم جیمین
ارباب=اوه اوه جون تو فقط اسمو بگو خانومی خوردنی شدی بلبل زبونی نکن همینجا میخورمتا
ا/ت=تموم میشم
ارباب =خوردنی این لباسو نپوش امشب میخورنت
ا/ت=وایی مرسیییی
یه لباس از تو کمد در تورد گفتش اینو بپوشم
باز بود ولی خیلی بهتره قبلی بود
ترفت بیرون لباسمو عوض کردم گفته بود بیام پایین یه ارایش ملایم کردم رفتم پایین با دیدن جمعیت یکم مات موندم
جیمین نزدیکم شد دستمو گرفت
جیمین=بانو امشب من بشم ددیت افتخارو میدین؟
ا/ت=امشب فقط ؟
جیمین =همین امشب
ا/ت=قبولهه
همه اون ادما نگام میکردن
معذب بودم
داشتیم میرفتیم که....
اینم از این پارت لایک کامنت فراموش نشه ها😹❤💋
---
۴۴.۳k
۱۰ اسفند ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.