pr52 S2
pr52 S2
جونگ ویو
داشتم تو اتاقم خون میخوردم که گوشیم زنگ زد.
(مکالمه ↓)
_اهم اهم بله؟
_سلام اقای جئون ؟
_ بله بفرمایید
_دکتر خانوم جئون هستم ایشون حالشون خوب شده و امروز میتونید ببریدشون خونه.
_اها باشه ..... یه لحظه چیییییییی؟؟؟!
_اقا خودتون رو کنترل کنید گفتم خانوم جئون ا.ت خوب شدن و میتونید ببریدشون خونه!
_جدی؟! خدای من ممنونم! خدافظ
_خدانگهدار اقای جئون
یه لحظه مگه لبه ی مرض مرگ نبود؟
اول وللش ا.ت خوبب شدهههههههههههه
هوووورااااااا((اسکل خودمهههه))
در رو باز کرد و میکروفون که گاهی باهاش میخوندم رو روشن کردم صداش رو تا اخر بردم بالا و داد زدم
_ا.ت خوبببب شدهههههههههههههه جمن شیییی نامی ته یونگ جیننن هوسو هیونگ ا.ت خوب شدههههههههههههههههههههه
سوجون که اتاقش از بقیه ی اتاقا به اتاق من نزدیک تر بود اومد بیرون و با داد گفت ساکنتتتتتتتتت کاخو لرزوندی هیونگگگگگگگگ
_بی ادب جبرخوش اوردماااا
_اصلا ا.ت کی هست؟
_هیچکی وللش تهیونگگگگگگگگگگگگگگ
[[[[[[[[[[[[[[[[[[[[[[[
کوک همینطور داشت توی میکروفون حرف میزد و اصلا حواسش نبود!
تهیونگ از اتاقش اومد بیرون
_زهر ماررررررررررررر اون میکروفون کوفتی رو از جلوی دهنت بر دار بعد حرف بزنننننننننن
_اِه باشه ..... خب هیونگگگگ ا.ت خوب شده دکترش همین الان بهم زنگ زددددد
_چی؟! ...... چ چطوری؟
_من چمیدونم؟!┐(°~°)┌
_خبب اممم....
_(جیمین)اهای جئون جانگ کوک دارم قسم میخورم یه بار دیگه اینجوری بیدار بشم یه تیر حرومت میکنم کوکککککک!
_اوووووو جیمین نمیخواد سه تا تیر بزنه میخواد یکی
بزنه نکنه تیر کم اوردی جمن شی؟؟ ;) *__*
_زهر هلاهل جونگ خفه شو دیگه. سوجون ؟ برو اتاقت بعدشم تو چی گفتی؟ ا.ت خوب شدههه؟؟؟!
_اررررررهههههههه هیونگ ا.ت خوب شدهههههه
_هوووورااااا ولی چطوری؟ هوم؟
_نمیدونمممممم اِه بخدا نمیدونم!!
_(یونگی) کدوم گوسفندی داشت داد میزد؟
.........سکوتتتتتتتت
_چی شد ؟ لال شدین؟
_(جین) صبر کنین همه دهنتون رو ببندید ا.ت خوب شده چه خوب حالا....
_(هوسوک) بیاید یکم این جا رو تمیز کنیم هان؟
_(جین)فکر خوبیه . اولا دهنا همه چفت بجز من . دوما جیمین خدمتکارا رو برای امروز بفرست برن هر کی هر جا رو کثیف کرد باید تمیز کنه!
_(جیمین)هیونگ رحم کن! این عمارت لعنتی بزززززرگهههههههههههههههه ما فقط هفت نفریمممم!!
_(جین)مگه نگفتم دهنا چفت؟
_(نامجون) من هیچ کاری نمیکنم!!
((و راهی شد به سمت عمارت خودش))
_(جین) وایسا نامجووووووووننننننننننن بری پاهاتو قلم میکنم!
((در نتیجه نامجون در جای خود زمین گیر شد .))
_(نامجون) هیونگ محموله برام اومده!!
جونگ ویو
داشتم تو اتاقم خون میخوردم که گوشیم زنگ زد.
(مکالمه ↓)
_اهم اهم بله؟
_سلام اقای جئون ؟
_ بله بفرمایید
_دکتر خانوم جئون هستم ایشون حالشون خوب شده و امروز میتونید ببریدشون خونه.
_اها باشه ..... یه لحظه چیییییییی؟؟؟!
_اقا خودتون رو کنترل کنید گفتم خانوم جئون ا.ت خوب شدن و میتونید ببریدشون خونه!
_جدی؟! خدای من ممنونم! خدافظ
_خدانگهدار اقای جئون
یه لحظه مگه لبه ی مرض مرگ نبود؟
اول وللش ا.ت خوبب شدهههههههههههه
هوووورااااااا((اسکل خودمهههه))
در رو باز کرد و میکروفون که گاهی باهاش میخوندم رو روشن کردم صداش رو تا اخر بردم بالا و داد زدم
_ا.ت خوبببب شدهههههههههههههه جمن شیییی نامی ته یونگ جیننن هوسو هیونگ ا.ت خوب شدههههههههههههههههههههه
سوجون که اتاقش از بقیه ی اتاقا به اتاق من نزدیک تر بود اومد بیرون و با داد گفت ساکنتتتتتتتتت کاخو لرزوندی هیونگگگگگگگگ
_بی ادب جبرخوش اوردماااا
_اصلا ا.ت کی هست؟
_هیچکی وللش تهیونگگگگگگگگگگگگگگ
[[[[[[[[[[[[[[[[[[[[[[[
کوک همینطور داشت توی میکروفون حرف میزد و اصلا حواسش نبود!
تهیونگ از اتاقش اومد بیرون
_زهر ماررررررررررررر اون میکروفون کوفتی رو از جلوی دهنت بر دار بعد حرف بزنننننننننن
_اِه باشه ..... خب هیونگگگگ ا.ت خوب شده دکترش همین الان بهم زنگ زددددد
_چی؟! ...... چ چطوری؟
_من چمیدونم؟!┐(°~°)┌
_خبب اممم....
_(جیمین)اهای جئون جانگ کوک دارم قسم میخورم یه بار دیگه اینجوری بیدار بشم یه تیر حرومت میکنم کوکککککک!
_اوووووو جیمین نمیخواد سه تا تیر بزنه میخواد یکی
بزنه نکنه تیر کم اوردی جمن شی؟؟ ;) *__*
_زهر هلاهل جونگ خفه شو دیگه. سوجون ؟ برو اتاقت بعدشم تو چی گفتی؟ ا.ت خوب شدههه؟؟؟!
_اررررررهههههههه هیونگ ا.ت خوب شدهههههه
_هوووورااااا ولی چطوری؟ هوم؟
_نمیدونمممممم اِه بخدا نمیدونم!!
_(یونگی) کدوم گوسفندی داشت داد میزد؟
.........سکوتتتتتتتت
_چی شد ؟ لال شدین؟
_(جین) صبر کنین همه دهنتون رو ببندید ا.ت خوب شده چه خوب حالا....
_(هوسوک) بیاید یکم این جا رو تمیز کنیم هان؟
_(جین)فکر خوبیه . اولا دهنا همه چفت بجز من . دوما جیمین خدمتکارا رو برای امروز بفرست برن هر کی هر جا رو کثیف کرد باید تمیز کنه!
_(جیمین)هیونگ رحم کن! این عمارت لعنتی بزززززرگهههههههههههههههه ما فقط هفت نفریمممم!!
_(جین)مگه نگفتم دهنا چفت؟
_(نامجون) من هیچ کاری نمیکنم!!
((و راهی شد به سمت عمارت خودش))
_(جین) وایسا نامجووووووووننننننننننن بری پاهاتو قلم میکنم!
((در نتیجه نامجون در جای خود زمین گیر شد .))
_(نامجون) هیونگ محموله برام اومده!!
۲.۰k
۲۱ مرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.