ماه روشن من فصل²پارت⁷
جیمین
شب
رفتم پیش هلیا که دیدم بهوش امده و به سخف زل زده دلم واسش کباب شد رنگ صورتش عین گچ سفید شده بود و لباش قرمزش شده بودن سفید
رفتم پیشش تا منو دید بغلم کرد بهش کل ماجرا رو توضیح دادم زد زیر گریه
هلیا:هق هق جیمین چرا
جیمین:هیشششششش گریه نکن عشقم
هلیا:جیمین اگه فقط بخاطر من اسیب ببینی خودمو نمیبخشم
جیمین:اگر عم ببینم بخاطر تو زنده میمونم زندگیم
هلیا
وقتی جیمین اون حرف هارو میزد اشک تو چشمام جاری شد و عین یه ابر دل گرفته می بارید بهار زیبای من نباید خشک بشه سیاه بشه گل های من نباید پژمرده و خم بشن نمیزارم زمین سرسبز باغ بهاریم بسوزه و اسیب ببینه
رفتم یکم از رو میز اب ورداشتم خورد وقتی برگشتم دیدم جیمین خوابه
میسو امد تو بهم گفت مرخصم و میتونم برم میسو بهم کمک کرد اماده شدم رفتم جیمینو بیدار کردم اونم منو برای استایل بغل کرد رفتیم تو ماشین نشستیم شیومین رانندگی میکرد وقتی رفتیم تو......
≻───── ⋆✩⋆ ─────≺
خماری😅
حمایت یادتون نرع(؛
اگه دیر شد معذرت میخوام🌱🐣
ساعت 1 میزارم(:
حمایت یادتون نره
شرط نداریم
شب
رفتم پیش هلیا که دیدم بهوش امده و به سخف زل زده دلم واسش کباب شد رنگ صورتش عین گچ سفید شده بود و لباش قرمزش شده بودن سفید
رفتم پیشش تا منو دید بغلم کرد بهش کل ماجرا رو توضیح دادم زد زیر گریه
هلیا:هق هق جیمین چرا
جیمین:هیشششششش گریه نکن عشقم
هلیا:جیمین اگه فقط بخاطر من اسیب ببینی خودمو نمیبخشم
جیمین:اگر عم ببینم بخاطر تو زنده میمونم زندگیم
هلیا
وقتی جیمین اون حرف هارو میزد اشک تو چشمام جاری شد و عین یه ابر دل گرفته می بارید بهار زیبای من نباید خشک بشه سیاه بشه گل های من نباید پژمرده و خم بشن نمیزارم زمین سرسبز باغ بهاریم بسوزه و اسیب ببینه
رفتم یکم از رو میز اب ورداشتم خورد وقتی برگشتم دیدم جیمین خوابه
میسو امد تو بهم گفت مرخصم و میتونم برم میسو بهم کمک کرد اماده شدم رفتم جیمینو بیدار کردم اونم منو برای استایل بغل کرد رفتیم تو ماشین نشستیم شیومین رانندگی میکرد وقتی رفتیم تو......
≻───── ⋆✩⋆ ─────≺
خماری😅
حمایت یادتون نرع(؛
اگه دیر شد معذرت میخوام🌱🐣
ساعت 1 میزارم(:
حمایت یادتون نره
شرط نداریم
۱۱.۷k
۰۱ فروردین ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.