گاز های سوزان 4
سارا مثل خواهرم میمونه ول ازش انتظار هدیه تولد نداشتم حیرت زده به اون نگاه میکنم.
سارا:هی بگیرش دیگه.
من:آها. ممنونم راضی به زحمت نبودم.
سارا:نه بابا این حرفا چیه.
توی کلاس کادو رو باز میکنم یه عکس یادگاری از کلاس با یه پیشونی بند
نمیدونم اینا به چه دردی میخورن
سارا موهای قهوه ایی نسبتن فر داشت با یه صورت گوشتی
تو وقت نهار اومد سر میز من نشست من تنها غذا میخورم ولی ایندفه اون همرام بود.
سارا:خب برنامت برای تولدت چیه؟
من:مامانینا دعوتم کردن ولی نمی دونم باید با چی برم.
سارا :باشه پس منم میام
یه ذره از این حرفش جا خوردم
من:من خودمم نمیدونم باید با چی برم
سارا : من پول اتوبوس رو میدم غمت نباشه
من :باشه دست درد نکنه
بعد از مدرسه به سمت کافه ی محلی میرم برای استخدام
دیو صاحب کافه به استقبالم میاد و وسایلمو میده
ادامه دارد...
#انیمه
#داستان
سارا:هی بگیرش دیگه.
من:آها. ممنونم راضی به زحمت نبودم.
سارا:نه بابا این حرفا چیه.
توی کلاس کادو رو باز میکنم یه عکس یادگاری از کلاس با یه پیشونی بند
نمیدونم اینا به چه دردی میخورن
سارا موهای قهوه ایی نسبتن فر داشت با یه صورت گوشتی
تو وقت نهار اومد سر میز من نشست من تنها غذا میخورم ولی ایندفه اون همرام بود.
سارا:خب برنامت برای تولدت چیه؟
من:مامانینا دعوتم کردن ولی نمی دونم باید با چی برم.
سارا :باشه پس منم میام
یه ذره از این حرفش جا خوردم
من:من خودمم نمیدونم باید با چی برم
سارا : من پول اتوبوس رو میدم غمت نباشه
من :باشه دست درد نکنه
بعد از مدرسه به سمت کافه ی محلی میرم برای استخدام
دیو صاحب کافه به استقبالم میاد و وسایلمو میده
ادامه دارد...
#انیمه
#داستان
۴.۸k
۲۹ مهر ۱۳۹۹
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.