پارت اول 🤍♥️
اسمم زهرا هست و دو تا داداش دارم و دوتا رفیق پایه و خل و می خواهم داستان خودم و براتو بگم: من یک دختر با حجاب هستم که برای درسم رفتم تهران ، بعد از کنکور دانشگاه قبول شدم رفتم دانشگاه چادر سرم میکردم و کسی بهم کاری نداشته که یک روز استادمون نیامد و به جایش یکی دیگه آمد از حجاب من بدش می آمد یک بار به خاطر حجاب :
_ هی دختر پاشو برو بیرون
+ برای چی باید برم بیرون ؟
_ حرف زیادی نزن برو
+ به چه دلیل جواب منو بدید میرم بیرون
_ به خاطره این حجاب مسخرت اه 😒
+ شما حق ندارید به من بی احترامی کنید 😡
_ خفه شو گمشو بیرون.
هنوز نشسته بودم سر جام و از جام بلند نمی شدم آمد جلو دست زد بهم و :
+ به من دست نزن با داد
_ صدات بلند شد یکدفعه
+ آیا به شما ربطی داره که من چی کار میکنم ها
_ برو گمشو بیرون چرت و پرت نگو
رفتم بیرون چون کلاس آخرم بود و از این آدم بدم می آمد برام مهم نبود. دیدم داد داداشم آمده رفتم بیرون داخل ماشین بود زدم روی شیشه دو متر پرید بالا:
_ کی آمدی ؟
+ همین الان ترسیدی 😁
_ یکم چرا زود آمدی ؟
+ استاد جان منو انداخت بیرون با اون قیافش
_ اه چرا ؟
+ از چادرم و حجابم بدش میاد
_ ای بابا
+ دیگه کار که شد
_ بیا حالا بریم میبرمت یک جای خوب
+ کجا ؟
_ سوار شو میفهمی
_ هی دختر پاشو برو بیرون
+ برای چی باید برم بیرون ؟
_ حرف زیادی نزن برو
+ به چه دلیل جواب منو بدید میرم بیرون
_ به خاطره این حجاب مسخرت اه 😒
+ شما حق ندارید به من بی احترامی کنید 😡
_ خفه شو گمشو بیرون.
هنوز نشسته بودم سر جام و از جام بلند نمی شدم آمد جلو دست زد بهم و :
+ به من دست نزن با داد
_ صدات بلند شد یکدفعه
+ آیا به شما ربطی داره که من چی کار میکنم ها
_ برو گمشو بیرون چرت و پرت نگو
رفتم بیرون چون کلاس آخرم بود و از این آدم بدم می آمد برام مهم نبود. دیدم داد داداشم آمده رفتم بیرون داخل ماشین بود زدم روی شیشه دو متر پرید بالا:
_ کی آمدی ؟
+ همین الان ترسیدی 😁
_ یکم چرا زود آمدی ؟
+ استاد جان منو انداخت بیرون با اون قیافش
_ اه چرا ؟
+ از چادرم و حجابم بدش میاد
_ ای بابا
+ دیگه کار که شد
_ بیا حالا بریم میبرمت یک جای خوب
+ کجا ؟
_ سوار شو میفهمی
۴.۰k
۰۵ تیر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.