پارت ۲۷

پارت ۲۷
از دید ا/ت
ا/ت؛متاسفم اما نه
یهو همه کشکشون زد
جیهوپ ی جوری بود انگار میخواست بیوفته داش اشکش در میومد😂(هوی دختره خر پسرم ب گریه اننداختی داری میخندی😐🔪)
ا/ت:چرا اینجوری نگا میکنین😐😂😂😂😂وای خدا نخورینم تروخدا شوخی کردم😂💔
جیهوپ:ت..تووو😑🔪
جیهوپ بلند شد و دنبالم میکرد منم میدوییدم
ته:اخی چ زن و شوهری عین بچه ها میمونن🥺😂
کوک:تو ببند هنو تو شکم😐💔
نامی:موفق باشی
شوگا:هوییییی نمیخواین وایستین سرم گیج رفففف😑😑😑🔪
ا/ت:هههه ههه بسهه(نفس نفس زنان)
جیهوپ:من..ح..حساب تورو م..میرسم منو اذیت میکنی🙄💔
ته:کوک امشب هوا خوبه با زن داداش بریم بیرون؟😁😂
شوگا:من ک خوابم میاد
ا/ت:چی😐چ خبره اینجا...وا کجا میرین💔😐
همه رفتن و فقد منو جیهوپ موندیم هنوز بخواطر خستگی دوییدن نشسته بودم رو مبل
جیهوپ:خوبه ته بحث رفتنو باز کرد😏
از این حرفش یکم ترسیدم
ک یهو رو مبل روم خیمه زد و شروع کرد ب بوسیدنم

که یهو...

بوس بای😐😂🤣🤣🤣🤣🤣🤣
خشم میاد اذیتم میکنم😐😂لایکا زیاد باشه میزارم امروز