3 Part
شب شده بود.
نمیدونستم یه روزی میرسه که تهیونگ ازم خسته میشه. یاد روزی که ازم خواستگاری کرد افتادم.
" قول میدم تا آخرین لحظه کنارت باشم و تورو به خوشبخت ترین دختر دنیا تبدیل کنم "
یاد اون روزی که دلم برای اولین بار براش رفت.
یاد اون روزی که برای اولین بار هم رو بوسیدیم.
یاد روز عرسیمون.
و الان دیگه دوسم نداره. نمیدونستم آدما انقدر زود از چشم همدیگه میوفتن.
شاید من زیاده روی کردم. توی عاشق شدن.
حالم از خودم به میخوره. هق هق
آروم بلند شدم از جام تا شام رو درست کنم. شروع کردم به پوست کندن پیاز. چشمم به چاقو افتاد.
بردمش سمت گردنم. من حتی از مرگم میترسم.
جلوتر بردم.
آره ا/ت. راحته. یه لحظه ست.
...
لایک
♥️
نمیدونستم یه روزی میرسه که تهیونگ ازم خسته میشه. یاد روزی که ازم خواستگاری کرد افتادم.
" قول میدم تا آخرین لحظه کنارت باشم و تورو به خوشبخت ترین دختر دنیا تبدیل کنم "
یاد اون روزی که دلم برای اولین بار براش رفت.
یاد اون روزی که برای اولین بار هم رو بوسیدیم.
یاد روز عرسیمون.
و الان دیگه دوسم نداره. نمیدونستم آدما انقدر زود از چشم همدیگه میوفتن.
شاید من زیاده روی کردم. توی عاشق شدن.
حالم از خودم به میخوره. هق هق
آروم بلند شدم از جام تا شام رو درست کنم. شروع کردم به پوست کندن پیاز. چشمم به چاقو افتاد.
بردمش سمت گردنم. من حتی از مرگم میترسم.
جلوتر بردم.
آره ا/ت. راحته. یه لحظه ست.
...
لایک
♥️
۱۹.۵k
۲۸ تیر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۰)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.