فیک تهیونگ ادامه پارت۳ اسماته اگه دوس ندارین نخونین
به سمت تخت مشترکمون حرکت کرد و روی تخت قرارم داد و روم خیمه زد نصف وزنش روم بود زبونش رو رویه لب هاش کشید و صورتشو به صورتم نزدیک کرد لب هاش رو محکم به لب هام کوبید مک های وحشیانه ای میزد که مطمئن بودم لب هام تا یک هفته کبود میشن دست هام رو زیر لباسش بردم و کمرش رو لمس میکردم تهیونگ ازم جدا شد و نفس های عمیقی میکشید سرش رو به گردنم نزدیک کرد زبونش رو روی گردنم کشید این کار باعث شد ناله ارومی کنم شروع کرد به بوسیدن گردنم بوسه هاش تبدیل به کیس مارک های دردناکی شد که گفتم: اهه تهیونگاا اروم تر اههه دردم میاد تهیونگ بهم نگاهی کرد با پوزخندی گفت: بیب فلن باید زیرم جون بدی دیگه نشنوم بهن بگی تهیونگا، ددی قشنگ تر نیست؟! گفتم: ددی اروم تر تهیونگ: بیب اولشه درجا حرف زدن ناله کردن بهت بیشتر میاد دستشو برد پشت کمرم کمرمو لمس میکرد سوتینمو باز کرد قفسه سینمو بوس کرد با دستاش سینه هامو میمالوند من هم با هر حرکت دستش ناله های تحریک امیزی میکردم داشت با نوک سینه هام بازی میکرد سینه مو کرد تو دهنش مک های محکمی میزد بلخره از سینه اام دل کند از روم بلند شد باکسشو در اورد با دیدن دیکش چشم هام رو بستم خیلی بزرگ بود دوباره روم خیمه زد تهیونگ: بیب چشم هاتو باز کن میخوام وقتی زیرم ناله میکنی به چشم هات نگا کنم ا/ت: چشم هامو اروم باز کردم به تهیونگ که بدن لختش به بدنم چسبیده بود نگا میکردم ا/ت: تو خیلی منو تحریک میکنی ددی سکسی تهیونگ: بیب خیلی خوشمزه ای خنده شیطنت امیزی کرد ا/ت : توم شرتموجر داد انگشت فاکشو توم کرد جیغ خفیفی کشیدم دستم هامو محکم فشار میدادم شروع کرد به چرخوندن دستش تویه عضوم ناله های کشش داری میکردم دستش رو ازم بیرون کشیدم دوتا از دست هاش رو کرد تویه عضوم شروع به چرخوندن کرد بلخره سایزشو عادت کرد دست هاش رو ازم بیرون کشید کل عضوشو توم کرد میخواستم نمیتونستم نفس بکشم (خب اگه کسی اولین بارش باشه که کار خاک برسری میکنه 30ثانیه نمیتونه نفس بکشه) خواستم جیغ بزنم که با قرار گرفتنلب تهیونگ روی لبم جیغم خفه شد بعد از 10دقیقه به کینگ سایزی تهیونگ عادت کردم دستمو روی کمرش میچرخوندم لمسش میکردم تهیونگ که متوجه عادت کردن من شده بود ضربه میزد لبش رو از روی لبم جدا کرد که صدای ناله هام رو بشنوه بعد از چند دقیقه درد هایی که میکشیدم در مقابل لذتی که داشت چیزی نبود با صدای تحریک امیزی رو به تهیونگ گفتم: اهه ددی تند تر تهیونگ: چشم بیبی گرل ضربه هاش شدید تر شد ارضا شدم تهیونگ توم خالی کرد ازم کشید بیرون با اومدن تونی که از عضوم میومد لبخند جذابی زد گفت: حالا دیگه مال خودمی ناراحت نیستم لبشو روی لبم گزاشت این دفعه با ارامشی که داشت لب همو مک میزد منو گرفت تو بغلش پتو رو رومون داد گفت: بیب ببخشید که سخت گرفتم من خیلی دوست دارم دست خودم نبود به حرف هاش گوش دادم گفتم: منم خیلی دوست دارم
خب بچه ها بعدشم که ا/ت خانم حامله شد خوشبخت شدن اصنممم حسودیمم نشدد ایشش😂💔
خب بچه ها بعدشم که ا/ت خانم حامله شد خوشبخت شدن اصنممم حسودیمم نشدد ایشش😂💔
۱۰۴.۷k
۱۷ تیر ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۲۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.