ادامه∶شب آخر اون سفر بود ، دیگه تموم حرفا و نت و تخمه و چ
ادامه∶شب آخر اون سفر بود ، دیگه تموم حرفا و نت و تخمه و چیبس و پفک ها تموم شده بود ، بچهها حرف چیزای ترسناک رو پیش کشیدن ، هر کسی یه چیزی می گفت و منم هرهر بهش می خندیدم ، آخر سر ، دوستم زهره یه پیشنهاد داد که همه زندگیم رو عوض کرد ، بهمون گفت ، اگه همه برق ها رو خاموش کنی و با یه شمع ، جلو آینه وایسی با چشم های بسته بلند بخواین که من می خوام تو جن رو ببینم ، وقتی چشمات رو باز کنی یه لحظه ، یه جن رو می بینی !!!! خیلی ها ترسیدن ، خیلی ها ، ولی من به خاطر غرور الکی ام گفتم باشه ، بچهها و دوستام گفتن ، حرف نزن! اگه واقعا بیاد ما خودمون رو این شب آخری خیس می کنیم ، منم گفتم که نععع ، باید بهتون ثابت کنم که خیلی ترسو خاکبرسری هستین!!!! چراغ ها رو خاموش کردیم و من با یه فندک ، جلو آینه توی دستشویی ایستادم و با چشمان بسته سه بار این جمله رو گفتم ، دوستام خیلی جیغ جیغ کردن و زود چراغ روشن کردن ولی من ، برای دو ثانیه یه سایه تاریک رو پشت سرم دیدم که اون شب نخوابیدم ، برگشتیم تهران ، توی فرودگاه ، منتظر خانوادم بودم ، رفتم دستشویی که دستام رو بشورم ، توی آینه دست شویی یکی بهم زل می زد ، برگشتیم ، هیچ کسی نبود موقعی که خانوادم اومدن ، دنبالم ، موقع سوار ماشین شدن ، یه جفت چشم نارنجی رنگ خط دار دیدم ، از ترس هیچی نگفتم ، تا سه روز هیچ چیز خاصی ندیدم ، تا اینکه برای خرید یه سری کتاب ، رفتم میدان انقلاب ، خدایا ، یکی همش پشت سرم بود ، یکی انگار داشت با سوزن تو کمرم فرو می کرد ، یه مرد با یه لباس سفید و ریش و چشم های زرد خط دار ، می خواستم سوار مترو بشم ، دیدم انتهای پله ها ، توی اون جمعیت داره به من نگاه می کنه ، فکر کردم مزاحمه ، شب برگشتم خونه هیچ کس خونه نبود ، اول کوچه حس کردم دیدمش ، ولی وقتی وارد خونه شدم ، درست رو به روی من ، تو اتاقم ایستاده بود ، از شدت ترس و جیغ بیهوش افتادم زمین ، دو هفته بستری بودم ، شب از ترس نمی خوابیدم ، تازه ، وقتی برای چند لحظه تنها می شدم باز می دیدمش ، بیمارستان و خونه و خیابون ... هر جا ، دست آخر ، بعد از اینکه با هیچ قرص و دارویی خوب نشدم ، بعد از دو هفته رنج عذاب و وحشت ، مادرم یه دعا نویس پیدا کرد ، وقتی براش تعریف کردم که چی شد و این وحشت از کجا اومد ، گفت ، ای داد ، تو جن رو جلو طلسمش مسخره کردی ، بعدش خودش رو مسخره کردی ، چطوری زنده گذاشته تو رو ؟ گفت تا سه هفته ، هر روز این دعا گردنت باشه ، سوره جن رو هم هر شب بلند بخون
۶.۹k
۰۳ مرداد ۱۳۹۴
دیدگاه ها (۹)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.