پارت111

#پارت111
شیطونکِ بابا🥺💜

+ باید قول بدی فردا شب پیشم بمونی

_ گفتم که میام‌ پیشت

+ نه منظورم اینکه شب بمونی

_ مادرم اجازه نمیده افراز
این چندوقت خیلی بیرون بودم

+ با آبجیت بیا
منم به یکی از دوستام میگم تا بیاد
خوش میگذره

_ باشه ببینم چی میشه

بعد از اینکه یکم دیگه چرت و پرت گفت گوشیو قطع کردم و پرت کردم یه گوشه

بعد از اینکه موضوع رو به قاصدک گفتم با کمال میل قبول کرد و قرار شد فردا بعد از مدرسه باهم به خونه ی افراز بریم......

فردا*

دست به کمر پشت قاصدک ایستاده بودم و غرمیزدم

: عزیزم کمتر آرایش کن
تو همینی که هستی ، زشت و بی ریخت

+ خفه شو بزار کارمو بکنم غنچه

بعد از سه ساعت غر زدن بالاخره آماده شد و باهم رفتیم پایین ، خداروشکر چون غنچه همراهم بود نیاز نبود به کسی توضیح بدم بابت امشب

افراز یه ربی میشد که پایین منتظرمون بود ، دست قاصدکو گرفته بودم و باهم به سمت ماشین افراز رفتیم

قاصدک زیر لب گفت:

+ اوه اوه رخ کارو ببین

_ حالا خونشو ندیدی

+ جون ، امشب چه استوری هایی بزارم من

سوار ماشین شدیم که قاصدک سلام بلندی گفت و افرازم جوابشو داد

تا آخر مسیر صحبتی بینمون رد و بدل نشد و وقتی رسیدیم ، افراز درو برامون باز کرد تا پیاده شیم.....