و اون کسی نبود جز آیومی خرررر

و اون کسی نبود جز آیومی خرررر



(( آیومییییییی


++ یاح یاح گمشو مدرست دیر شد



(( باشهههه ولی تو گم شو بیرون


++ باش



آیومی از در خارج شد منم آروم بلند شدم احساس سنگینی میکنم اوففف حتما بخاطره اینه دیشب نخوابیدم !


توی اتاقم دست شویی دارم پس نیازی نیست برم پایین (( خونشون ۳ طبقه هست )) خب مسواک رو ورداشتم و آروم روی دندون هام کشیدم هم زمان موهام رو شونه کردم و بالا بستم بعد به دهنم آب زدم و در آخر لباس مدرسه رو از کمد ورداشتم و به آرومی پوشیدم برای آخرین بار خودم رو در آینه نگاه کردم ✨


نگاهم به کیف سیاه و خوشگلی افتاد ! باید کیف مدرسه باشه

دستش رو گرفتم و خواستم محتویات توش رو نگاه کنم تا برنامه ی امروز رو ببینم ! خداروشکر همه چی تمیز چیده شده بود



خوبه ! دسته ی کیف رو گرفتم و بلندش کردم



وقت رفتن به زندانه! شاید هم خوب باشه !!



(( آیومی من دارم میرم ! و اینکه آدرس رو برام بفرست نمی‌دونم کجاست


++ اوکی ! من تحقیق کردم میدونم مدرست کودوم گوری هه چیزه کجاست برات میفرستم



(( اوک


زدم بیرون و .
........