فیک جانگ کوک(رفتار اشتباهی)پارت۹*
از زبان یور:
داشتیم می رقصیدیم که کار به حاهای باریک کشید.
اینجا همه صورت هاشون رو بهم نزدیک می کردن و....و...و لب میزدن خدایا انقدر دیگه لب نزدم یادم رفته اصلا چی بود.البته من که اب از سرم کذشته پس باهاش کنار اومدم.صورتش نزدیک شد ساید بگم سه میلیمتر فاصله بود چشامو بستم که دیدم یه چیزی محکم مچ دستمو گرفت...
از زبان:
خدایاااااااااااااااااااااااا داشت با طرف می رقصید خیلی ریلکس انگار نه انگار که شوهرش اینحاست ولی یهو صورتشون بهم نزدیک شد و می خواستن لب بزنن.که نتونستم خودمو کنترل کنم رفتم مچ دسشو گرفتم و کشیدم.
از زبان یور:
یهو دیم مچ دستمو کوک گرفت و کشید سمت یه اتاق.درو بست و قفل کرد.منو چسبوند به دیوار.
کوک:(با داد)چرا اجازه دادی باهات برقصه هااااا؟چرا داشتی باهاش لب می زدی اگه من نبودم العان داشتی باهاش...
یور:(با داد)به تو مربوط نیست مگه شوهرمی .قرار بود باشی که خودت بهمش ریختی .العانم ازت ممنونم چون فهمیدم هزار تا خاطر خواه دارم.
کوک:اطفاقا شوهرتم
یور:فیزیکی.فقط فیزیکی نه از نظر شرعی نه از نظر قلبی.
از زبان کوک:
اینو که گفت شکستم همه حام شکست قلبم که پودر شد.
من دوسش داشتم.
از زبان یور:
دیدم بغض کرد.یه لخظه دلم می خواست بقلش کنم .ولی نهههه.
کوک:کاش می دونستی چقدر داری منو با این حرفت میشکونی.
یور:ههه تو بشکنی.تو که زن داری عاشقشم هستی.بابا منم ادمم فک می کنی من نمیشکستم.منو جلو ادم و ادم خورد کردی بعد جلو من که عاشقت بودم از یه نفر دیگه خواستکاری کردی؟خیر سرم اومده بودم حفظ ابرو کنم که ابروت نره شو بپیچه اقای جئون که بزرگترین شرکت کره رو داره با نامزدش دعواش شده(بزرکتین اون زمان)
بعد تو منو شکوندی پیش خودم پیش بقیه.می دونی چقدر دوستت داشتم..هااااا(از خلظ ابرو به بعدش با گریه هست هاا)حتی...
کوک:حتی چی؟هااا
یور:هیچی.دلت خوش نباشه.
کوک :واقعا دوسم نداری؟
یور:ن....نهه
اومد باهام لب بزنه که دستمو کذاشتم رو سینشو حولش دادم عقب.
یور:اوهییی دفعه ی اولم اینحوری خرم کردی فک کردی بازم می زارم .اسکل.
سریع رفتم قفل رو باز کردم و رفتم بیرون.از اون مراسم کوفتی زدم بیرون.
از زبان کوک:
من به شیرینی خرما گیر دادم.به ناز بودن عشق زندگیم گیر دادم.یهو دیدم سوجین خیلی عصبی اومد تو.
سوجین:العان تو چه غلطی کردی ؟
کوک:به تو مربوط نیست.
سوجین :من زنتماااا
کوک:فقط رو کاغذ نه عشقی نه فیزیکی.
دستسو گرفتم و کشیدمش سمت خودم .
کوک:اگه زنمی پس چرا تا العان باکره نشدی؟ها؟
ترسیدش دستسو کشید.
سوجین:من مشکلی ندارم تویی که مشکل داری.
کوک:فردا از هم طلاق می کیریم که هم تو به اقای جین وو به تونی خوب برسی هم من به عشق اصلیم.
سوجین:چی می گی .اقای جین وو کیه.
کوک:خفه شو همه ی دروغات اشکاره.
رفتم بیرون دنبال یور می گشتم.نبود حتما رفته(پنه په انتظار داری بمونه)منم با همون وضع موندم و یه سری مهمون رو مخ.تا مهمونی تموم شد.
از زبان یور:
راهی خونه شدم رسیدم درو باز کردم که.....
راوی:
من ساعت سه صبح کلی فیک خوندم و چشام سو نداره این پارت رو فقط به خاطر اون که خودش می دونه نوشتم هی می گه فقط همین یه پارت .به خدا اکر بخواین یه بار دیکه مزاحم خوابم بشین یکشون رو می کشم تو فیکا یا بهم نمیرسونمشون هاااااا مزاحم خواب من نشین که تها عشقم بعد کوکی تختمه.)فقط به خاطر تو نوشتم این پارت رو ها وگرنه می زاشتم برا پارت بعد هوی همونی که خودت می دونی هی کامنت گذاشتی امید وارم چشت سو داشته باشه با تو ام هاااا)
داشتیم می رقصیدیم که کار به حاهای باریک کشید.
اینجا همه صورت هاشون رو بهم نزدیک می کردن و....و...و لب میزدن خدایا انقدر دیگه لب نزدم یادم رفته اصلا چی بود.البته من که اب از سرم کذشته پس باهاش کنار اومدم.صورتش نزدیک شد ساید بگم سه میلیمتر فاصله بود چشامو بستم که دیدم یه چیزی محکم مچ دستمو گرفت...
از زبان:
خدایاااااااااااااااااااااااا داشت با طرف می رقصید خیلی ریلکس انگار نه انگار که شوهرش اینحاست ولی یهو صورتشون بهم نزدیک شد و می خواستن لب بزنن.که نتونستم خودمو کنترل کنم رفتم مچ دسشو گرفتم و کشیدم.
از زبان یور:
یهو دیم مچ دستمو کوک گرفت و کشید سمت یه اتاق.درو بست و قفل کرد.منو چسبوند به دیوار.
کوک:(با داد)چرا اجازه دادی باهات برقصه هااااا؟چرا داشتی باهاش لب می زدی اگه من نبودم العان داشتی باهاش...
یور:(با داد)به تو مربوط نیست مگه شوهرمی .قرار بود باشی که خودت بهمش ریختی .العانم ازت ممنونم چون فهمیدم هزار تا خاطر خواه دارم.
کوک:اطفاقا شوهرتم
یور:فیزیکی.فقط فیزیکی نه از نظر شرعی نه از نظر قلبی.
از زبان کوک:
اینو که گفت شکستم همه حام شکست قلبم که پودر شد.
من دوسش داشتم.
از زبان یور:
دیدم بغض کرد.یه لخظه دلم می خواست بقلش کنم .ولی نهههه.
کوک:کاش می دونستی چقدر داری منو با این حرفت میشکونی.
یور:ههه تو بشکنی.تو که زن داری عاشقشم هستی.بابا منم ادمم فک می کنی من نمیشکستم.منو جلو ادم و ادم خورد کردی بعد جلو من که عاشقت بودم از یه نفر دیگه خواستکاری کردی؟خیر سرم اومده بودم حفظ ابرو کنم که ابروت نره شو بپیچه اقای جئون که بزرگترین شرکت کره رو داره با نامزدش دعواش شده(بزرکتین اون زمان)
بعد تو منو شکوندی پیش خودم پیش بقیه.می دونی چقدر دوستت داشتم..هااااا(از خلظ ابرو به بعدش با گریه هست هاا)حتی...
کوک:حتی چی؟هااا
یور:هیچی.دلت خوش نباشه.
کوک :واقعا دوسم نداری؟
یور:ن....نهه
اومد باهام لب بزنه که دستمو کذاشتم رو سینشو حولش دادم عقب.
یور:اوهییی دفعه ی اولم اینحوری خرم کردی فک کردی بازم می زارم .اسکل.
سریع رفتم قفل رو باز کردم و رفتم بیرون.از اون مراسم کوفتی زدم بیرون.
از زبان کوک:
من به شیرینی خرما گیر دادم.به ناز بودن عشق زندگیم گیر دادم.یهو دیدم سوجین خیلی عصبی اومد تو.
سوجین:العان تو چه غلطی کردی ؟
کوک:به تو مربوط نیست.
سوجین :من زنتماااا
کوک:فقط رو کاغذ نه عشقی نه فیزیکی.
دستسو گرفتم و کشیدمش سمت خودم .
کوک:اگه زنمی پس چرا تا العان باکره نشدی؟ها؟
ترسیدش دستسو کشید.
سوجین:من مشکلی ندارم تویی که مشکل داری.
کوک:فردا از هم طلاق می کیریم که هم تو به اقای جین وو به تونی خوب برسی هم من به عشق اصلیم.
سوجین:چی می گی .اقای جین وو کیه.
کوک:خفه شو همه ی دروغات اشکاره.
رفتم بیرون دنبال یور می گشتم.نبود حتما رفته(پنه په انتظار داری بمونه)منم با همون وضع موندم و یه سری مهمون رو مخ.تا مهمونی تموم شد.
از زبان یور:
راهی خونه شدم رسیدم درو باز کردم که.....
راوی:
من ساعت سه صبح کلی فیک خوندم و چشام سو نداره این پارت رو فقط به خاطر اون که خودش می دونه نوشتم هی می گه فقط همین یه پارت .به خدا اکر بخواین یه بار دیکه مزاحم خوابم بشین یکشون رو می کشم تو فیکا یا بهم نمیرسونمشون هاااااا مزاحم خواب من نشین که تها عشقم بعد کوکی تختمه.)فقط به خاطر تو نوشتم این پارت رو ها وگرنه می زاشتم برا پارت بعد هوی همونی که خودت می دونی هی کامنت گذاشتی امید وارم چشت سو داشته باشه با تو ام هاااا)
۶۳.۲k
۲۴ تیر ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۲۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.