پارت 1 فیک کمک
کمککککککککککککک
جیغغغغغغغغغغغغ کمکم کنید جیغغغغغغغغغغ
ااااااااااااااآااااااااااااآاااآااااااااااااااااااااااا نهههههههه ازم دور شو نزدیک نیا
فلش بک به (3روز پیش)
از زبان جیهوپ
بلاخره بعد از تمرین های پی در پی رئیس کمپانی بهمون استراحت داد دلم میخواست تمام این مدت رو
پیش ا/ت و یونجی (یونجی دختر ا/ت و هوسوک) باشم واقعا دلم براش تنگ شده بود
از زبان ا/ت
داشتم غذای یونجی رو میدادم که صدایی در اومد اجوما رفت تا در رو باز کنه
ا/ت دختر مامان دلت برای بابا تنگ شده منم همینطور ولی اون آلان نمیتونه بیاد پیشمون چطور به عکس هاش نگاه کنیم هوم
هوسوک ولی من دلم میخواد به خودم نگاه کنی
ا/ت روم رو که برگردوندم هوسوک رو دیدم اومد سمتمون یونجی رو از بغلم گرفت و گفت
دختر بابا دلت برام تنگ شده بود یونجی دستاش رو توی هوا تکون داد هوسوک پیشونیش رو بوسید و گذاشتش روی تخت بعد هم اومد نزدیکتر و معشوقه اش رو بغل کرد
ا/ت با بغض لب زد دلم برات تنگ شده بود هوسوکا هق.... هق هوسوک ا/ت رو از خودش جدا کرد و به چشماش نگاه کرد منم دلم برات تنگ شده بود عشقم ولی نگران نباش تا یه ماه از خونه نمیرم ا/ت یعنی کمپانی بهت اجازه داد
هوسوک اوهوم دلم میخواد کل این یه ماه رو فقط پیش تو یونجی باشم در ضمن میخوام باهم به یه سفر خانوادگی هم بریم
ا/ت واقعا کجا بریم
هوسوک اوم نمیدونم به نظرت کجا بریم
ا/ت بریم بوسان دلم میخواد تولد دخترمون رو توی اونجا باشیم و توی ساحل جشن بگیریم
هوسوک راست میگی تازه یادم اومد دخترمون الان دوسالش واقعا باورم نمیشه روزی که بهم گفتی بارداری هنوز مثل دیروز یادمه
ا/ت آره از اون روز تقریبا سه سال گذشت
هوسوک درسته ولی دخترمون هنوز هم مثل روز اول کوچولو و ناز
ا/ت واقعا حسودیم شد تو بیشتر به دخترت اهمیت میدی تا من
هوسوک اما کارهایی هست که فقط میتونم با همسرم انجام بدم مگه نه
ا/ت آره مثل خوردن غذا راستی گرسنت نیست من میرم به اجوما کمک کنم
هوسوک یاا ا/ت عزیزم وایسا میدونی چی میگم دیگه
چه خانواده خوشحالی بدون هیچ دردسری زندگی وقتی بخش شیرینش رو بهمون نشون میده ما دوست داریم همیشه اینطوری باشه ولی روزگار هیچ وقت به خواسته و گفته مردم گوش نمیده هیچ کس نمی دونه که چی قرار واسه هوسوک و خوانوادش بیوفته
جیغغغغغغغغغغغغ کمکم کنید جیغغغغغغغغغغ
ااااااااااااااآااااااااااااآاااآااااااااااااااااااااااا نهههههههه ازم دور شو نزدیک نیا
فلش بک به (3روز پیش)
از زبان جیهوپ
بلاخره بعد از تمرین های پی در پی رئیس کمپانی بهمون استراحت داد دلم میخواست تمام این مدت رو
پیش ا/ت و یونجی (یونجی دختر ا/ت و هوسوک) باشم واقعا دلم براش تنگ شده بود
از زبان ا/ت
داشتم غذای یونجی رو میدادم که صدایی در اومد اجوما رفت تا در رو باز کنه
ا/ت دختر مامان دلت برای بابا تنگ شده منم همینطور ولی اون آلان نمیتونه بیاد پیشمون چطور به عکس هاش نگاه کنیم هوم
هوسوک ولی من دلم میخواد به خودم نگاه کنی
ا/ت روم رو که برگردوندم هوسوک رو دیدم اومد سمتمون یونجی رو از بغلم گرفت و گفت
دختر بابا دلت برام تنگ شده بود یونجی دستاش رو توی هوا تکون داد هوسوک پیشونیش رو بوسید و گذاشتش روی تخت بعد هم اومد نزدیکتر و معشوقه اش رو بغل کرد
ا/ت با بغض لب زد دلم برات تنگ شده بود هوسوکا هق.... هق هوسوک ا/ت رو از خودش جدا کرد و به چشماش نگاه کرد منم دلم برات تنگ شده بود عشقم ولی نگران نباش تا یه ماه از خونه نمیرم ا/ت یعنی کمپانی بهت اجازه داد
هوسوک اوهوم دلم میخواد کل این یه ماه رو فقط پیش تو یونجی باشم در ضمن میخوام باهم به یه سفر خانوادگی هم بریم
ا/ت واقعا کجا بریم
هوسوک اوم نمیدونم به نظرت کجا بریم
ا/ت بریم بوسان دلم میخواد تولد دخترمون رو توی اونجا باشیم و توی ساحل جشن بگیریم
هوسوک راست میگی تازه یادم اومد دخترمون الان دوسالش واقعا باورم نمیشه روزی که بهم گفتی بارداری هنوز مثل دیروز یادمه
ا/ت آره از اون روز تقریبا سه سال گذشت
هوسوک درسته ولی دخترمون هنوز هم مثل روز اول کوچولو و ناز
ا/ت واقعا حسودیم شد تو بیشتر به دخترت اهمیت میدی تا من
هوسوک اما کارهایی هست که فقط میتونم با همسرم انجام بدم مگه نه
ا/ت آره مثل خوردن غذا راستی گرسنت نیست من میرم به اجوما کمک کنم
هوسوک یاا ا/ت عزیزم وایسا میدونی چی میگم دیگه
چه خانواده خوشحالی بدون هیچ دردسری زندگی وقتی بخش شیرینش رو بهمون نشون میده ما دوست داریم همیشه اینطوری باشه ولی روزگار هیچ وقت به خواسته و گفته مردم گوش نمیده هیچ کس نمی دونه که چی قرار واسه هوسوک و خوانوادش بیوفته
۸۲.۷k
۲۴ تیر ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.