دو پارتی تهیونگ
پارت اول
_________
بی سر و صدا در خونه رو باز کردم . استرس اینکه تهیونگ خونه باشه داشتم نابودم میکرد چون میدونستم که تهیونگ درگیر پرونده هاشه تصمیم گرفتم به کلاب برم ولی الانم استرس داشت منو میخورد.
پاورچین پاورچین به امید اینکه تهیونگ خونه نباشه وارد هال شدم . سعی میکردم با فکر کردن به اینکه که تهیونگ درگیر پرونده هاشه و به این زودی ها خونه نمیاد خودمو اروم کنم . ولی بوی سیگار تهیونگ میومد و این استرسم رو بیشتر میکرد . اگه تهیونگ خونه باشه چی ؟
اومدم به سمت پله ها برم که با صداش سرجام میخکوب شدم .
تهیونگ : کجا بیب ؟برگرد ببینمت*محکم-عصبی*
ات: برگشتم سمتش که دیدم دارم سیگار میکشه و یه شیشه ودکا هم رو میزه . پک عمیقی از سیگارش گرفت که با اشاره کردن به پاش فهمیدم ازم میخواد رو پاش بشینم
اروم اروم به سمتش رفتم و رو پاش نشستم .
دستشو رو روی رون پام گذاشته بود و اون یکی دستش رو به حالت جذابی روی لبه کاناپه گذاشته بود
تهیونگ : سرتو بالا بگیر و نگام کن *دود سیگارشو به طرف مخالف خالی کرد*
ات:سکوت.... چونمو گرفت و سرمو بالا اورد
تهیونگ : چرا خط قرمزمامو رد کردی ؟
ات: تو همش درگیر پرونده هاتی ته !
تهیونگ : ته ؟
ات: دد...ی
تهیونگ: اینکه بهت گفتم از اجازه نداری بری و تو رفتی تنبیه خودشو داره اما اینکه خط قرمزام رو هم رد کردی تنبیه مخصوص به خودشو داره بیب !
_________
بی سر و صدا در خونه رو باز کردم . استرس اینکه تهیونگ خونه باشه داشتم نابودم میکرد چون میدونستم که تهیونگ درگیر پرونده هاشه تصمیم گرفتم به کلاب برم ولی الانم استرس داشت منو میخورد.
پاورچین پاورچین به امید اینکه تهیونگ خونه نباشه وارد هال شدم . سعی میکردم با فکر کردن به اینکه که تهیونگ درگیر پرونده هاشه و به این زودی ها خونه نمیاد خودمو اروم کنم . ولی بوی سیگار تهیونگ میومد و این استرسم رو بیشتر میکرد . اگه تهیونگ خونه باشه چی ؟
اومدم به سمت پله ها برم که با صداش سرجام میخکوب شدم .
تهیونگ : کجا بیب ؟برگرد ببینمت*محکم-عصبی*
ات: برگشتم سمتش که دیدم دارم سیگار میکشه و یه شیشه ودکا هم رو میزه . پک عمیقی از سیگارش گرفت که با اشاره کردن به پاش فهمیدم ازم میخواد رو پاش بشینم
اروم اروم به سمتش رفتم و رو پاش نشستم .
دستشو رو روی رون پام گذاشته بود و اون یکی دستش رو به حالت جذابی روی لبه کاناپه گذاشته بود
تهیونگ : سرتو بالا بگیر و نگام کن *دود سیگارشو به طرف مخالف خالی کرد*
ات:سکوت.... چونمو گرفت و سرمو بالا اورد
تهیونگ : چرا خط قرمزمامو رد کردی ؟
ات: تو همش درگیر پرونده هاتی ته !
تهیونگ : ته ؟
ات: دد...ی
تهیونگ: اینکه بهت گفتم از اجازه نداری بری و تو رفتی تنبیه خودشو داره اما اینکه خط قرمزام رو هم رد کردی تنبیه مخصوص به خودشو داره بیب !
۷.۱k
۲۹ تیر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.