سناریو(هیونگ لاین)
وقتی ا.ت به طور شدیدا کیوتی غر می زنی
نامی.ا.ت خیلی کیوت داشت غر می زد که چرا وقتی از سر کار اومده براش شکلات قلبی نخریده که یهو نامی خیلی جدی می ره روبروش وای می سته و ا.ت بدون توجه به غر زدنش ادامه می داد که یهو با حس این که بین زمین و آسمونه حرفش قطع شد.براید استایل بغل نامجون بود نامی به سمت اتاقش رفت و نشست رو صندلی میز کارش و ا.ت رو گذاشت رو پاش و بعدش زمزمه کرد.ادامه بده
♡°♡°♡°♡°♡°♡°♡°♡°♡°♡°♡°♡°♡°♡°♡°♡°♡°♡°♡°♡°♡°♡°♡°♡°
جین.جین داشت دسر جدید توتفرنگی که یاد گرفته بود رو درست می کرد ،ا.ت از این که جین به حرفاش گوش نمی ده کفری شده بود پس رفت پیشش وایستاد و با یه اخم جدی بهش زول زد
جین.جونم گرل؟
ا.ت.حرفام رو می شنوی؟(عصبی و کیوت)
جین با شنیدن این حرف گرلش برگشت سمتش و کوالا شکل بغلش کرد و گذاشتش رو اپن و بعدش از بغلشون و یه توتفرنگی گذاشت دهن ا.ت و بم گفت.گرل صدات برام مثل آهنگه چطوری بی توجه باشم نسبت بهش؟
♡°♡°♡°♡°♡°♡°♡°♡°♡°♡°♡°♡°♡°♡°♡°♡°♡°♡°♡°♡°♡°♡°♡°♡°♡°
یونگی.یونگی رو تخت دراز کشیده بود و داشت با گوشیش ور می رفت و ا.ت کنارش رو تخت نشسته بود و غر می زد که یهو یونگی گوشیش رو کنار گذاشت و رو ا.ت خیمه زد که ا.ت از تعجب تکیه داد به تاج تخت د حرفاش رو خورد که یونگی زمزمه کرد.گود گرل فکر کنم بهتره کمی استراحت کنی(بم و زمزمه)
♡°♡°♡°♡°♡°♡°♡°♡°♡°♡°♡°♡°♡°♡°♡°♡°♡°♡°♡°♡°♡°♡°♡°♡°♡°
هوپی.ا.ت داشت هنگام آشپزی غر می زد که رئیسش خیلی گو.ه می خوره و هوپی با دقت به فرشتش زول زده بود.به حرفاش دقت نمی کرد به صورتش دقت کرده بود و از اون همه زیبایی پرنسسش در هیپورت فرو رفته بود ،بعد یه ۱۵ مین هوپی رفت پشت سر ا.ت و دستاش رو دور کمر ا.ت حلقه کرد و سرش رو شونش گذاشت و آروم گفت.اینقدر زیبایی عادلانه نیست شاینم
نامی.ا.ت خیلی کیوت داشت غر می زد که چرا وقتی از سر کار اومده براش شکلات قلبی نخریده که یهو نامی خیلی جدی می ره روبروش وای می سته و ا.ت بدون توجه به غر زدنش ادامه می داد که یهو با حس این که بین زمین و آسمونه حرفش قطع شد.براید استایل بغل نامجون بود نامی به سمت اتاقش رفت و نشست رو صندلی میز کارش و ا.ت رو گذاشت رو پاش و بعدش زمزمه کرد.ادامه بده
♡°♡°♡°♡°♡°♡°♡°♡°♡°♡°♡°♡°♡°♡°♡°♡°♡°♡°♡°♡°♡°♡°♡°♡°
جین.جین داشت دسر جدید توتفرنگی که یاد گرفته بود رو درست می کرد ،ا.ت از این که جین به حرفاش گوش نمی ده کفری شده بود پس رفت پیشش وایستاد و با یه اخم جدی بهش زول زد
جین.جونم گرل؟
ا.ت.حرفام رو می شنوی؟(عصبی و کیوت)
جین با شنیدن این حرف گرلش برگشت سمتش و کوالا شکل بغلش کرد و گذاشتش رو اپن و بعدش از بغلشون و یه توتفرنگی گذاشت دهن ا.ت و بم گفت.گرل صدات برام مثل آهنگه چطوری بی توجه باشم نسبت بهش؟
♡°♡°♡°♡°♡°♡°♡°♡°♡°♡°♡°♡°♡°♡°♡°♡°♡°♡°♡°♡°♡°♡°♡°♡°♡°
یونگی.یونگی رو تخت دراز کشیده بود و داشت با گوشیش ور می رفت و ا.ت کنارش رو تخت نشسته بود و غر می زد که یهو یونگی گوشیش رو کنار گذاشت و رو ا.ت خیمه زد که ا.ت از تعجب تکیه داد به تاج تخت د حرفاش رو خورد که یونگی زمزمه کرد.گود گرل فکر کنم بهتره کمی استراحت کنی(بم و زمزمه)
♡°♡°♡°♡°♡°♡°♡°♡°♡°♡°♡°♡°♡°♡°♡°♡°♡°♡°♡°♡°♡°♡°♡°♡°♡°
هوپی.ا.ت داشت هنگام آشپزی غر می زد که رئیسش خیلی گو.ه می خوره و هوپی با دقت به فرشتش زول زده بود.به حرفاش دقت نمی کرد به صورتش دقت کرده بود و از اون همه زیبایی پرنسسش در هیپورت فرو رفته بود ،بعد یه ۱۵ مین هوپی رفت پشت سر ا.ت و دستاش رو دور کمر ا.ت حلقه کرد و سرش رو شونش گذاشت و آروم گفت.اینقدر زیبایی عادلانه نیست شاینم
۶.۸k
۱۷ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.