فیک That's everything to me🤍🧚🏻♀️پارت¹¹
تهیونگ « نمیدونم چرا قبول کرده بودم با کوک برم توی اون پارتی مزخرف.....وقتی رفتیم عمارت دوتایی مون از شدت خستگی خیلی زود خوابمون برد.....تقریبا عصر بود که یه جین اومد و بیدارمون کرد.....
یه جین « پاشین تنبلا.....پارتی ساعت ۸ شبه....دیرتون میشه....فقط تو هنگم چطور تصمیم گرفتین بریم....
کوک « یه کم تفریح برای بدن لازمه پسرم....
یه جین هی « به به یه کلام از شیر موز عروس
تهیونگ « بعد از اینکه بچه ها کلی سر به سر هم گذاشتن رفتیم تا آماده بشیم.....یه دوش مختصر گرفتم و رفتم سراغ کمد لباس هام....یه کت سبز یشمی پوشیدم.....خیلی بهم میومد....موهام رو سشوار کشیدم و منتظر کوک شدم.....وقتی اومد احساس کردم کفم اومد پایین......اسپرت؟؟؟؟؟
کوک « چشه خیلی هم خوبه....بخوام تیپ بزنم نصف دخترا میرن اورژانس......
یه جین « بیا تف تفیت کنم چشم نخوری
کوک « نمیخواد.... شیر موز بهم بدی حلهـ
تهیونگ « نمیدونم کوک چطور با این تیپ اسپرت راحت بود..... به هرحال رفتیم سوار ماشین شدیم و به طرف محل مهمونی رفتیم.....
میا « وقتی بیدار شدم ساعت ۷ عصر بود....سریع دست و صورتم رو شستم و رفتم سراغ کمد لباس هام.....نگاهی به لباس ها کردم و یه لباس مشکی با خز سفید اما کوتاه چشمم رو گرفت....اونو پوشیدم و موهامو سشوار کشیدم و آماده شدم......دقیقا وقتی کارم تموم شد آیو اومد.....
آیو « رفتم دنبال میا....بهش زنگ زدم و منتظر شدم بیاد بیرون.....واووووووو چه خوشگل شدییییی
میا « به پای تو که نمیرسم....الحق که کراشی....آیو یه شومیز مخمل قرمز و شلوارک مشکی پوشیده بود و یه پالتو مشکی براق روش انداخته بود.....واقعا زیبا شده بود.....سوار ماشین شدیم و رفتیم به آدرسی که بهمون دادن.....
تهیونگ « وقتی رسیدیم به محل پارتی کلی ماشین پارک کرده بود و حسابی شلوغ بود.....آهی کشیدم و از ماشین پیاده شدم که آیو اینا هم اومدن....
کوک « چه برخورد زیبایی....فکر نمیکردم اونا هم بیان
آیو « اومدم پیاده بشم که دیدم تهیونگ و کوک هم اومدن....واتتتتتت...شما صد سال نمی یومدین پارتی.....چه خبره اینجا
میا « گفتی نمیان دیگه نه؟ (0_0)
آیو « خب الان اومدن....نمیشه کاریش کرد.....بریم؟
تهیونگ « فکرشم نمیکردم این دو تا بیان
کوک « مطمئن باش اونا هم همین فکر رو راجب ما دارن....
میا « جلو رفتیم و سلام کردیم « به به مستر کیم فکر نمیکردم تشریف بیارین
تهیونگ « برای خودمم عجیبه خانم هانگ....شما چرا اومدین؟
آیو « محض تفریح
کوک « ما هم همین طور.....بریم؟
میا « به محظ ورودمون به سالن دخترا ریختن دور کوک و تهیونگ.....درسته دل خوشی از تهیونگ نداشتم اما واقعا خوشتیپ شده بود.....کوک هم با اینکه تیپش اسپرت بود اما خیلی دختر کش بود....چی میگم من....هوفففففف....با آیو رفتیم روی یکی از صندلی ها نشستیم....
یه جین « پاشین تنبلا.....پارتی ساعت ۸ شبه....دیرتون میشه....فقط تو هنگم چطور تصمیم گرفتین بریم....
کوک « یه کم تفریح برای بدن لازمه پسرم....
یه جین هی « به به یه کلام از شیر موز عروس
تهیونگ « بعد از اینکه بچه ها کلی سر به سر هم گذاشتن رفتیم تا آماده بشیم.....یه دوش مختصر گرفتم و رفتم سراغ کمد لباس هام....یه کت سبز یشمی پوشیدم.....خیلی بهم میومد....موهام رو سشوار کشیدم و منتظر کوک شدم.....وقتی اومد احساس کردم کفم اومد پایین......اسپرت؟؟؟؟؟
کوک « چشه خیلی هم خوبه....بخوام تیپ بزنم نصف دخترا میرن اورژانس......
یه جین « بیا تف تفیت کنم چشم نخوری
کوک « نمیخواد.... شیر موز بهم بدی حلهـ
تهیونگ « نمیدونم کوک چطور با این تیپ اسپرت راحت بود..... به هرحال رفتیم سوار ماشین شدیم و به طرف محل مهمونی رفتیم.....
میا « وقتی بیدار شدم ساعت ۷ عصر بود....سریع دست و صورتم رو شستم و رفتم سراغ کمد لباس هام.....نگاهی به لباس ها کردم و یه لباس مشکی با خز سفید اما کوتاه چشمم رو گرفت....اونو پوشیدم و موهامو سشوار کشیدم و آماده شدم......دقیقا وقتی کارم تموم شد آیو اومد.....
آیو « رفتم دنبال میا....بهش زنگ زدم و منتظر شدم بیاد بیرون.....واووووووو چه خوشگل شدییییی
میا « به پای تو که نمیرسم....الحق که کراشی....آیو یه شومیز مخمل قرمز و شلوارک مشکی پوشیده بود و یه پالتو مشکی براق روش انداخته بود.....واقعا زیبا شده بود.....سوار ماشین شدیم و رفتیم به آدرسی که بهمون دادن.....
تهیونگ « وقتی رسیدیم به محل پارتی کلی ماشین پارک کرده بود و حسابی شلوغ بود.....آهی کشیدم و از ماشین پیاده شدم که آیو اینا هم اومدن....
کوک « چه برخورد زیبایی....فکر نمیکردم اونا هم بیان
آیو « اومدم پیاده بشم که دیدم تهیونگ و کوک هم اومدن....واتتتتتت...شما صد سال نمی یومدین پارتی.....چه خبره اینجا
میا « گفتی نمیان دیگه نه؟ (0_0)
آیو « خب الان اومدن....نمیشه کاریش کرد.....بریم؟
تهیونگ « فکرشم نمیکردم این دو تا بیان
کوک « مطمئن باش اونا هم همین فکر رو راجب ما دارن....
میا « جلو رفتیم و سلام کردیم « به به مستر کیم فکر نمیکردم تشریف بیارین
تهیونگ « برای خودمم عجیبه خانم هانگ....شما چرا اومدین؟
آیو « محض تفریح
کوک « ما هم همین طور.....بریم؟
میا « به محظ ورودمون به سالن دخترا ریختن دور کوک و تهیونگ.....درسته دل خوشی از تهیونگ نداشتم اما واقعا خوشتیپ شده بود.....کوک هم با اینکه تیپش اسپرت بود اما خیلی دختر کش بود....چی میگم من....هوفففففف....با آیو رفتیم روی یکی از صندلی ها نشستیم....
۵۳.۷k
۲۸ بهمن ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۴۸)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.