بهای قمار پارت 26
بهای قمار
پارت 26
لیرا صورتشو شست و از پله ها پایین اومد به صورت دختر خیره شد یه کره ای دیگه !
اروم قدم برداشت و از پله ها پائین رفت
از روی چوب لباسی پالتوشو براشت و سمت در رفت که دست کسی مچشو گرفت
¥ لیرا !
لیرا برگشت و به یونگی نگاه کرد که کنار دختره وایساده بود
¥ نمیخای سلام کنی ؟
لیرا با اکراه جواب داد
- سلام ...
اما دختر همچنان با نگاه طلبکارانه ای به لیرا خیره شد بود
/ نمیخای تعظیم کنی ؟
لیرا پوزخندی زد
- هه چه حرفا !
اب دهنشو روی زمین پرت کرد
- پاشدی هیکل نحستو اوردی تو وطن من توقع تعظیمم داری ؟ تو امریکا از این مسخره بازیا نداریم !
و بعد با چشم غرنه ای به یونگی خیره شد
- این زنیکه منو با خدمتکار اشتباه گرفته ها !
دختر معترضانه گفت
/ چی گفتی ؟
- حرفمو دو بار تکراد نمیکنم !
/ از اونجایی که اربابت کره ایه نباید مثل اونا تعظیم کنی ؟
- هه ارباب ؟ بیا جمش کن هرزه پلاستیکی !
یونگی خیره به لیرا نگاه میکرد
¥ یااا درست باهاش حرف بزن
- تو خودتو قاطی نکن !
لیرا برگشت و با عصبانیت از در خارج شد ...
******
یه راست رفت عمارت اقای مین
+ عوه سلام لیرا چیزی شده ؟
- سلام اقای مین ... نه فقط خاستم بهتون سر بزنم !
+ خوب شد اومدی میخاستم بهت زنگ بزنم
- چرا ؟
+ امشب یه مهمونی توی تالار اجیپت برگزار میشه ...
- خب ؟
+ اونجا افراد خیلی مهمی حضور دارن میخام مثل یه پرنسس پیششون ظاهر بشی
لیرا پوزخندی زد
- چشم حتما !
خدمتکار سمت لیرا اومد : دنبالم بیا ...
لیرا دنبال خدمتکار وارد اتاق شد
*******
یونگی تلفنو که در حال لرزیدن بود برداشت
¥ بله ؟
+ امشب یه مهمونی مهم توی تالار اجیپت برگزار میشه اماده شو ...
¥ باشه
+ شنیدم میا اومده نیویورک !
¥ هوم
+ با خودت بیارش !
¥ لیرا چی ؟ هنوز خونه نیومده !
+ اینجاست از همینجا میاد مهمونی
¥ هوم باشه
یونگی گوشی رو قطع کرد و سمت میا رفت
¥ لباس مجلسی بپوش ...
/ کجا ؟
¥ میریم مهمونی !
/ حتما
میا لبخندی زد و از پله ها بالا رفت
یونگی توی اتاق مشترکش با لیرا رفت و یه کت و شلوار اتو کشیده و مشکی برداشت و پوشید ...
******
یونگی دست در دست میا وارد تالار شد از دیدن دوباره میا گل از گلش شکفته بود ...
اما همین که وارد سالن شد زنی توجهشو جلب کرد همه دورش جمع شده بودن و کمتر مردی بود که نگاهش روش نباشه ....
کمی جلوتر که رفت متوجه شد لیراعه که حالا با دامن کوتاهی که کمرش کاملا باز بود و یقه ای چاک سینش رو معلوم میکرد و تا بالای رونش بود پشت بهش وایساده و بود و موهای مشکیش که حالا اتو کشیده بود و تا روی کمرش بود
پارت 26
لیرا صورتشو شست و از پله ها پایین اومد به صورت دختر خیره شد یه کره ای دیگه !
اروم قدم برداشت و از پله ها پائین رفت
از روی چوب لباسی پالتوشو براشت و سمت در رفت که دست کسی مچشو گرفت
¥ لیرا !
لیرا برگشت و به یونگی نگاه کرد که کنار دختره وایساده بود
¥ نمیخای سلام کنی ؟
لیرا با اکراه جواب داد
- سلام ...
اما دختر همچنان با نگاه طلبکارانه ای به لیرا خیره شد بود
/ نمیخای تعظیم کنی ؟
لیرا پوزخندی زد
- هه چه حرفا !
اب دهنشو روی زمین پرت کرد
- پاشدی هیکل نحستو اوردی تو وطن من توقع تعظیمم داری ؟ تو امریکا از این مسخره بازیا نداریم !
و بعد با چشم غرنه ای به یونگی خیره شد
- این زنیکه منو با خدمتکار اشتباه گرفته ها !
دختر معترضانه گفت
/ چی گفتی ؟
- حرفمو دو بار تکراد نمیکنم !
/ از اونجایی که اربابت کره ایه نباید مثل اونا تعظیم کنی ؟
- هه ارباب ؟ بیا جمش کن هرزه پلاستیکی !
یونگی خیره به لیرا نگاه میکرد
¥ یااا درست باهاش حرف بزن
- تو خودتو قاطی نکن !
لیرا برگشت و با عصبانیت از در خارج شد ...
******
یه راست رفت عمارت اقای مین
+ عوه سلام لیرا چیزی شده ؟
- سلام اقای مین ... نه فقط خاستم بهتون سر بزنم !
+ خوب شد اومدی میخاستم بهت زنگ بزنم
- چرا ؟
+ امشب یه مهمونی توی تالار اجیپت برگزار میشه ...
- خب ؟
+ اونجا افراد خیلی مهمی حضور دارن میخام مثل یه پرنسس پیششون ظاهر بشی
لیرا پوزخندی زد
- چشم حتما !
خدمتکار سمت لیرا اومد : دنبالم بیا ...
لیرا دنبال خدمتکار وارد اتاق شد
*******
یونگی تلفنو که در حال لرزیدن بود برداشت
¥ بله ؟
+ امشب یه مهمونی مهم توی تالار اجیپت برگزار میشه اماده شو ...
¥ باشه
+ شنیدم میا اومده نیویورک !
¥ هوم
+ با خودت بیارش !
¥ لیرا چی ؟ هنوز خونه نیومده !
+ اینجاست از همینجا میاد مهمونی
¥ هوم باشه
یونگی گوشی رو قطع کرد و سمت میا رفت
¥ لباس مجلسی بپوش ...
/ کجا ؟
¥ میریم مهمونی !
/ حتما
میا لبخندی زد و از پله ها بالا رفت
یونگی توی اتاق مشترکش با لیرا رفت و یه کت و شلوار اتو کشیده و مشکی برداشت و پوشید ...
******
یونگی دست در دست میا وارد تالار شد از دیدن دوباره میا گل از گلش شکفته بود ...
اما همین که وارد سالن شد زنی توجهشو جلب کرد همه دورش جمع شده بودن و کمتر مردی بود که نگاهش روش نباشه ....
کمی جلوتر که رفت متوجه شد لیراعه که حالا با دامن کوتاهی که کمرش کاملا باز بود و یقه ای چاک سینش رو معلوم میکرد و تا بالای رونش بود پشت بهش وایساده و بود و موهای مشکیش که حالا اتو کشیده بود و تا روی کمرش بود
۶۹.۵k
۱۴ اردیبهشت ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۵۸)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.