فیک عشق سیاه و سفید پارت ۲
ا.ت ویو
ساعت یک شده بود یه انبولانس اومد گفتن باید بجای انا سوارش بشم
نشستم تو انبولانس و ۷ تا پسر خوشمل دیدم یکی شون لباسش روی شکمش ( منحرف نشین) خونی بود
علامت ها
نامجون #
جین @
شوگا₩
هوپی£
جیمین &
ته ته*
کوک =
ا.ت +
روبه اون پسری که لباسش خونی بود گفتم :می خوای کمکت کنم ؟؟؟؟؟
= نه. نباید اجازه بدی کسی ضعفت رو ببینه
+ گاهی نیازه تا دیگران کمکت کنن
ساکت شد و با الکل و دستمال زخمشو درمان کرد
با انبولانس رفتیم به یه استبل ( بچ ها منظورم از استبل جایی است که اسب ها را نگه داری میکنن نمیدونم درست نوشتم یا نه ) پیاده شدیم با تعجب پرسیدم : اینجا بیماری هست؟ & بیا دنبالمون
رفتم دنبالشون وارد یه اتاقی شدیم از تعجب دهنم وا مونده بود.......خماری یاح یاح یاح😊😂😂🤣🤣😂🤣😂
چالش دارم براتون کلاس چندمین ؟ تو کامنت ها بنویسین خودم شیشمم
ساعت یک شده بود یه انبولانس اومد گفتن باید بجای انا سوارش بشم
نشستم تو انبولانس و ۷ تا پسر خوشمل دیدم یکی شون لباسش روی شکمش ( منحرف نشین) خونی بود
علامت ها
نامجون #
جین @
شوگا₩
هوپی£
جیمین &
ته ته*
کوک =
ا.ت +
روبه اون پسری که لباسش خونی بود گفتم :می خوای کمکت کنم ؟؟؟؟؟
= نه. نباید اجازه بدی کسی ضعفت رو ببینه
+ گاهی نیازه تا دیگران کمکت کنن
ساکت شد و با الکل و دستمال زخمشو درمان کرد
با انبولانس رفتیم به یه استبل ( بچ ها منظورم از استبل جایی است که اسب ها را نگه داری میکنن نمیدونم درست نوشتم یا نه ) پیاده شدیم با تعجب پرسیدم : اینجا بیماری هست؟ & بیا دنبالمون
رفتم دنبالشون وارد یه اتاقی شدیم از تعجب دهنم وا مونده بود.......خماری یاح یاح یاح😊😂😂🤣🤣😂🤣😂
چالش دارم براتون کلاس چندمین ؟ تو کامنت ها بنویسین خودم شیشمم
۲.۰k
۱۳ بهمن ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.