سناریو =درخواستی
وقتی که اعضا سربازی هستن و یه لایو گذاشتی که یه نفر میپرسه دلت برای پسرا تنگ نشده؟ و بعد بغض میکنی و چند قطره اشکی از چشمت میاد ( عضو هشتمی)
نامجون: ایشون بعد از اون لایو مرخصی میگیره میاد دیدنت ❤️🩹🥺
جین: برات یه دسته گل سفارش میده و میفرسته دره خونت که روش نوشته به امید روزی که دوباره رو استیج باهم باشیم 🥺❤️🩹
شوگا: وقتی وسط لایو بودی بهت زنگ میزنه و با گریه میگه.. ات من دلم برای تو اعضا مخصوصا نارنگی های عزیزم و بالشم تنگ شده.. میتونی بالشمو با چند باکس نارنگی برام پست کنی 😐❤️🩹🥺
جیهوپ: داشت لایوت رو میدید وقتی بغضت گرفت سریع بهت زنگ زد و بهت زنگ زد تابهت دلداری بده و بگه که دله اونم تنگ شده برات (اوخی 🥺❤️🩹)
جیمین؛ وقتی دید بغضت گرفته شروع کرد به گریه کردن و تمام خاطراتش با اعضا و تو از جلوی چشمش رد شد 🥺❤️🩹
تهیونگ: بهت زنگ میزنه میگه.. اگه دلت برام تنگ شده یونتانا رو بغل کن تا من برگردم ات کوچولو(بغض)
جونگکوک: وقتی داشت لایوت رو میدید با خودش زمزمه میکرد.. منم دلم برات تنگ شده و اروم گریه میکرد... 🥺❤️🩹
نامجون: ایشون بعد از اون لایو مرخصی میگیره میاد دیدنت ❤️🩹🥺
جین: برات یه دسته گل سفارش میده و میفرسته دره خونت که روش نوشته به امید روزی که دوباره رو استیج باهم باشیم 🥺❤️🩹
شوگا: وقتی وسط لایو بودی بهت زنگ میزنه و با گریه میگه.. ات من دلم برای تو اعضا مخصوصا نارنگی های عزیزم و بالشم تنگ شده.. میتونی بالشمو با چند باکس نارنگی برام پست کنی 😐❤️🩹🥺
جیهوپ: داشت لایوت رو میدید وقتی بغضت گرفت سریع بهت زنگ زد و بهت زنگ زد تابهت دلداری بده و بگه که دله اونم تنگ شده برات (اوخی 🥺❤️🩹)
جیمین؛ وقتی دید بغضت گرفته شروع کرد به گریه کردن و تمام خاطراتش با اعضا و تو از جلوی چشمش رد شد 🥺❤️🩹
تهیونگ: بهت زنگ میزنه میگه.. اگه دلت برام تنگ شده یونتانا رو بغل کن تا من برگردم ات کوچولو(بغض)
جونگکوک: وقتی داشت لایوت رو میدید با خودش زمزمه میکرد.. منم دلم برات تنگ شده و اروم گریه میکرد... 🥺❤️🩹
۱۵.۱k
۰۳ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.