بوک : اون مهربونه ... پارت : ۵
ساتورو به محض رفتن معلم روی زمین افتاد و از خستگی همانجا خوابید و خروپف های اهسته و بامزه کودکانه میکرد .
صبح ساعت ۷ ..]]
ندیمه : * جیغ* مرده! گوجو ساما مرده! ا/ت سان !
ا/ت با نگرانی زیادی از خواب بیدار شد و ترسید و گفت: چ..چی شده ؟ ک..کی مرده ؟
ندیمه : گوجو ساما ! دیدم کف زمین سالن تمرین افتادن !
ا/ت قلبش مثل ریتم اهنگ تند میزد و از روی تخت بلند شد و با ترس و شوک به سمت سالن تمرین رفت و دید شاگرد کوچکش کف زمین سالن تمرین خوابیده ، عصبانی شد و سیلی محکمی تو صورت ندیمه زد و گفت: از جلو چشمام گمشو ! سریع!
ساتورو با صدای معلمش از خواب نازش پرید و با ترس گفت: چیز..ی شده ؟ ببخشید .. اگه .. اشتباهی .. کرد.م .. م..منو لطفا ببخشید ا/ت سنسه
ا/ت با غرور همیشگیش نمیخواست نشون بده که نگران بوده با صدای سردی گفت : خب من میبخشمت حالا برو تو اتاقت بی ادب کوچولو
ساتورو سرشو پایین انداخت و رفت تو اتاقش و آنقدر بچه بود که هنوز خودش نمیتونست حموم کنه ، ندیمه ها مثل مادری که بچه هاشون رو میشورن ، گوجو رو حمام میکردن .
امروز کسی که روز های جمعه گوجو رو به حمام میبرد نبود ، ندیمه به سمت اتاق ا/ت رفت ..
ا/ت روی تخت نشسته بود و هنوز شوکه بود ولی با صدای تق تق در خودش رو جمع و جور کرد و مثل همیشه با جدیت و سردی و غرور گفت: بیا تو
ندیمه وارد اتاق شد و تعظیمی کرد و گفت:
ا/ت سان ، باید خواهشی ازتون بکنم .
ا/ت : بگو
ندیمه: ما معمولا گوجو ساما رو ۴ بار در هفته به حمام میبریم ، ولی امروز ندیمه مخصوص حمام گوجو ساما نیامده و گوجو ساما با بقیه ندیمه راحت نیست ، اما ممکنه اگه شما ببرینش حمام چون معلمشون هستید باهاتون راحت باشه
ا/ت پوزخندی عصبی زد و گفت: من ، اون ، بچه ، دماغو رو ، ببرم ، حمومممم ؟؟؟
* صداش تو کل عمارت پیچید *
نه شما منو با کلفت این بچه اشتباه گرفتید
عمرا !
صبح ساعت ۷ ..]]
ندیمه : * جیغ* مرده! گوجو ساما مرده! ا/ت سان !
ا/ت با نگرانی زیادی از خواب بیدار شد و ترسید و گفت: چ..چی شده ؟ ک..کی مرده ؟
ندیمه : گوجو ساما ! دیدم کف زمین سالن تمرین افتادن !
ا/ت قلبش مثل ریتم اهنگ تند میزد و از روی تخت بلند شد و با ترس و شوک به سمت سالن تمرین رفت و دید شاگرد کوچکش کف زمین سالن تمرین خوابیده ، عصبانی شد و سیلی محکمی تو صورت ندیمه زد و گفت: از جلو چشمام گمشو ! سریع!
ساتورو با صدای معلمش از خواب نازش پرید و با ترس گفت: چیز..ی شده ؟ ببخشید .. اگه .. اشتباهی .. کرد.م .. م..منو لطفا ببخشید ا/ت سنسه
ا/ت با غرور همیشگیش نمیخواست نشون بده که نگران بوده با صدای سردی گفت : خب من میبخشمت حالا برو تو اتاقت بی ادب کوچولو
ساتورو سرشو پایین انداخت و رفت تو اتاقش و آنقدر بچه بود که هنوز خودش نمیتونست حموم کنه ، ندیمه ها مثل مادری که بچه هاشون رو میشورن ، گوجو رو حمام میکردن .
امروز کسی که روز های جمعه گوجو رو به حمام میبرد نبود ، ندیمه به سمت اتاق ا/ت رفت ..
ا/ت روی تخت نشسته بود و هنوز شوکه بود ولی با صدای تق تق در خودش رو جمع و جور کرد و مثل همیشه با جدیت و سردی و غرور گفت: بیا تو
ندیمه وارد اتاق شد و تعظیمی کرد و گفت:
ا/ت سان ، باید خواهشی ازتون بکنم .
ا/ت : بگو
ندیمه: ما معمولا گوجو ساما رو ۴ بار در هفته به حمام میبریم ، ولی امروز ندیمه مخصوص حمام گوجو ساما نیامده و گوجو ساما با بقیه ندیمه راحت نیست ، اما ممکنه اگه شما ببرینش حمام چون معلمشون هستید باهاتون راحت باشه
ا/ت پوزخندی عصبی زد و گفت: من ، اون ، بچه ، دماغو رو ، ببرم ، حمومممم ؟؟؟
* صداش تو کل عمارت پیچید *
نه شما منو با کلفت این بچه اشتباه گرفتید
عمرا !
۴.۱k
۰۸ دی ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.