P4

ولی چی باعث این تنفر شده بود...؟!
سوالی که ذهن جیمین رو درگیر کرده بود...
با صدای در رشته افکارش پاره شد...
جیمین اینجایی؟"
جیمین:اره..بیا تو.
جی کی:خوبی؟..
جیمین:ذهنم درگیره...
جی کی:علتش...؟!
جیمین:جی کی...امروز....رفتم دیدن رز....
جی کی نگاه عمیق و پر از سوالش رو از پرونده رو بروش به جیمین داد...
جی کی:بدون خبر من...؟
جیمین:اون جدی تو وضعیت خوبی نیست و بهت خیلی نیاز داره .
جی کی:ادما با سختی بزرگ میشن
جیمین:جی کی..چرا نمیفهمی تا کی میخای بیخیال باشی؟! اون داره ازت متنفر میشه!
حس تنفرش بهت.....
جی کی:تنفر.؟....رز به اندازه ای بزرگ شده که درک کنه نمیتونم برم پیشش!
جیمین:...جی کی...اون ...ازت...متنفر...شده....حداقل‌یک.روز‌به‌دیدنش.برو!

جی کی:سعی میکنم...امروز پیشش بودی..؟..چی گفت؟...
جیمین: حرفاشو ظبط کردم...بیا...گوش بده...
پرش زمانی بعد..
تک تک حرفای رز روی مغز جی کی راه میرفت....
باورش نمیشد...
باورش سخت بود....
رز اینقدر عذاب کشیده بود..؟!
هیچی نمیدونست..
اخمی کرد..و از دفتر بیرون اومد بدون اینک حرفی بزنه..
چه اتفاقی قرار بود بیوفته؟


هعی کوتاه بود میدونم
شرطا خیلی زود رسید برگام
تنکس)
بنظرتون قراره چی بشه؟
شرایط پارت بعد 10 لایک
10 کامنت