پدرخوانده Part:25
❤💫
نامجون: یااا بسه چرا اینقدر بحث میکنین شما
ا.ت: نمیخوام دخالت کنم هاا ولی بوی سوختگی میاد
جین: یاااا کل پیازاممم سوختتت خداا بگم چیکارتون کنههه*نگاه ترسناک*
ببینید کوک و یونگی همین الان از جلو چشمام دور شید و گرنه کشتنتون با کائناته فهمیدیددد
کوک و یونگی رفتن
ویو کوک
از اشپز خونه اومدم بیرون و دست ا.ت رو گرفتم وگفتم
کوک: بیا
ا.ت:باشه
کوک: دوس داری بریم بیرون خوشگذرونی؟؟
ا.ت:ارههه*خر ذوق*
ادمین:کوک رفت لباسش رو عوض کرد و اومد که ا.ت گفت: من که لباس ندارم
کوک: اشکال نداره میریم خونه لباست رو میپوشی بعد میریم خووشگذرونی
ا.ت: باشه
ادمین: خلاصه ا.ت و کوک رفتن خونه و ا.ت لباسش رو عوض کرد و با هم رفتن کلیی خرید کردن از لباس بگیر تااا خوراکی بعدشم رفتن شهربازی که گوشی کوک زنگ خورد
کوک: الوو
هوپی:جونگکوکااا سلام احیانان نمیخواین برگردین؟؟
کوک: امم خب راستش ما الان شهربازیم و فکر نکنم دیگه بیایم اونجا و یه سره بریم خونه
هوپی: باش خوشبگذره بای
کوک: مرسی بای
ا.ت: بابا بابا باباییی
کوک: چیشده ا.ت
ا.ت: میایی بریم ترن هوایی سوار شیم
کوک: فکر کنم اونا فقط افراد ۱۸ سال به بالا رو میزارن سوار شن
ا.ت: یااا بابا تو که بچه گول نمیزنی اونجا نوشه ۱۵ سال به بالا منم ۱۵ سالمه دیگه
کوک: باشه کوچولو
دوباره ادمین: خلاصه ا.ت و کوک سوار میشن و میان پایین و بعد دوباره کلی بازی دیگه میکنن و که دیگه ا.ت خسته میشه و کوک هم همینطور و با هم میرن تو ماشین و میرسن خونه نگهبان ها وسایل رو میزارت تو اتاق ا.ت و ا.تهم بدون اینکه لباسش رو عوض کنه میخوابه و کوک هم از شدت خستگی همونجا پیش ا.ت میخوابه
ویو صبح کوک
بیدار شدم دیدم تو اتاق ا.تم بلند شدم رفتم اتاق خودم یه دوش گرفتم و اومدم بیرون لباس پوشیدم و رفتم اتاق ا.ت تا بیدارش کنم که دیدم بیداره
کوک: بیدار شدی کوشولو
ا.ت: اوهوم*خوابالو*
کوک: پاشو پاشو یه دوش بگیر و بیا صبحونه بخور و بعد بیا مشقاتو بنویس
ا.ت: باشه.... پاشدم رفتم حموم یه دوش گرفتم اومدم بیرون و لباس راحتی پوشیم و رفتم پایین
(کوک رفته بود بیرون)
خب خب اینم از پارت۲۵ اگه بد شد به بزرگی خودتون ببخشید دیگه دوست دارم زودتر این فیک رو تموم کنم واسه ی همین دیگه مجبور شدم این پارت رو یکم خلاصه کنم😔❤
شرطا رو کم میزار که زود برسه ازش خسته شدم بره ولمون کنه فیک جدید رو شروع کنم😂😔
لایک:۱۵
کامنت:۳۰
حمایت؟؟
نامجون: یااا بسه چرا اینقدر بحث میکنین شما
ا.ت: نمیخوام دخالت کنم هاا ولی بوی سوختگی میاد
جین: یاااا کل پیازاممم سوختتت خداا بگم چیکارتون کنههه*نگاه ترسناک*
ببینید کوک و یونگی همین الان از جلو چشمام دور شید و گرنه کشتنتون با کائناته فهمیدیددد
کوک و یونگی رفتن
ویو کوک
از اشپز خونه اومدم بیرون و دست ا.ت رو گرفتم وگفتم
کوک: بیا
ا.ت:باشه
کوک: دوس داری بریم بیرون خوشگذرونی؟؟
ا.ت:ارههه*خر ذوق*
ادمین:کوک رفت لباسش رو عوض کرد و اومد که ا.ت گفت: من که لباس ندارم
کوک: اشکال نداره میریم خونه لباست رو میپوشی بعد میریم خووشگذرونی
ا.ت: باشه
ادمین: خلاصه ا.ت و کوک رفتن خونه و ا.ت لباسش رو عوض کرد و با هم رفتن کلیی خرید کردن از لباس بگیر تااا خوراکی بعدشم رفتن شهربازی که گوشی کوک زنگ خورد
کوک: الوو
هوپی:جونگکوکااا سلام احیانان نمیخواین برگردین؟؟
کوک: امم خب راستش ما الان شهربازیم و فکر نکنم دیگه بیایم اونجا و یه سره بریم خونه
هوپی: باش خوشبگذره بای
کوک: مرسی بای
ا.ت: بابا بابا باباییی
کوک: چیشده ا.ت
ا.ت: میایی بریم ترن هوایی سوار شیم
کوک: فکر کنم اونا فقط افراد ۱۸ سال به بالا رو میزارن سوار شن
ا.ت: یااا بابا تو که بچه گول نمیزنی اونجا نوشه ۱۵ سال به بالا منم ۱۵ سالمه دیگه
کوک: باشه کوچولو
دوباره ادمین: خلاصه ا.ت و کوک سوار میشن و میان پایین و بعد دوباره کلی بازی دیگه میکنن و که دیگه ا.ت خسته میشه و کوک هم همینطور و با هم میرن تو ماشین و میرسن خونه نگهبان ها وسایل رو میزارت تو اتاق ا.ت و ا.تهم بدون اینکه لباسش رو عوض کنه میخوابه و کوک هم از شدت خستگی همونجا پیش ا.ت میخوابه
ویو صبح کوک
بیدار شدم دیدم تو اتاق ا.تم بلند شدم رفتم اتاق خودم یه دوش گرفتم و اومدم بیرون لباس پوشیدم و رفتم اتاق ا.ت تا بیدارش کنم که دیدم بیداره
کوک: بیدار شدی کوشولو
ا.ت: اوهوم*خوابالو*
کوک: پاشو پاشو یه دوش بگیر و بیا صبحونه بخور و بعد بیا مشقاتو بنویس
ا.ت: باشه.... پاشدم رفتم حموم یه دوش گرفتم اومدم بیرون و لباس راحتی پوشیم و رفتم پایین
(کوک رفته بود بیرون)
خب خب اینم از پارت۲۵ اگه بد شد به بزرگی خودتون ببخشید دیگه دوست دارم زودتر این فیک رو تموم کنم واسه ی همین دیگه مجبور شدم این پارت رو یکم خلاصه کنم😔❤
شرطا رو کم میزار که زود برسه ازش خسته شدم بره ولمون کنه فیک جدید رو شروع کنم😂😔
لایک:۱۵
کامنت:۳۰
حمایت؟؟
۹.۹k
۰۱ خرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۳۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.